میکنند. آنها نمونههای برجسته هستند که وقتی واژه را به کار میبریم به ذهن تبادر میکنند.۱
بر اساس این تعریف، پیشنمونه در قالب نمونه اولیهای شکل میگیرد که بر تجربه انسان از محیط پیرامون مبتنی است و در آن هیچ توجهی به ماهیت مشترک نیست.
نمونه اعلا
در رویکرد دوم به جای اینکه از نمونه اولیه استفاده شود از نمونه اعلا کمک گرفته میشود؛ به این معنا که نمونهای انتخاب میشود که بیشتر از سایر مصادیق بتواند نماینده مقوله باشد.
سرنمون، بازنمودی ذهنی و تا حدودی انتزاعی است که شامل ویژگیهایی میشود که یک مقوله را به نحو مطلوب نشان میدهند. در واقع سرنمون طرحی از مهمترین و مرکزیترین ویژگیهایی است که اعضای یک مقوله با خود دارند، بعدها زبانشناسان شناختی استدلال کردند که این طرح تقریباً انتزاعی باید نمونه واقعی در جهان قابل تجربه داشته باشد و این نمونه را نمونه اعلا یا سرنمون مقولهای خاص در نظر گرفتند.۲
ملاکهای تعیین معنای پیشنمونه
از دیدگاه معناشناسان شناختی، برای تشکیل معنای پیشنمونهای به چهار دسته از شواهد زبانی نیاز داریم. این شواهد ملاکهای عینی در گزینش معنای مرکزی را فراهم میآورند. همچنین این شواهد یک گروه اساسی از شواهدی را فراهم میآورند که یک معنا را از میان معانی متعدد برمیگزیند که دیگر معانی،