بدون تصور دیگری فهمیده نمیشوند. در مفاهیم ارتباطی ساخت معنا از یک جهت آغاز میشود و به سمت دیگر حرکت میکند.
برای مثال در ساخت معنای رابطه پدر و پسری میان علی و حسن فرایند ساخت میتواند دو گونه شکل بگیرد. در مواردی آغاز فهم از پدر آغاز شود و به سوی پسر سریان یابد و درباره دیگری برعکس. هر یک از این دو فرایند در مقام تعبیر متفاوت خواهد بود در جایی که ساخت معنا از پدر آغاز میشود برونداد زبانی آن جمله «علی پدر حسن است» خواهد بود و در زمانی که ساخت معنا از فرزند آغاز شود برونداد آن عبارت زبانی «حسن پسر علی است» میباشد.
به دلیل همین ساختارمندی معنا در ساخت، کشف معنا نیز ساختمند خواهد بود که در بخش دوم به آن خواهیم پرداخت. به طور کلی تصویرسازی دارای شش بعد است که هر بعد نیز در دو جنبه واژگانی و ساختاری ایفای نقش میکند. این ابعاد عبارتاند از: نماسازی، سطح مشخصبودگی، قلمرو، برجستگی نسبی، استنباط و چشمانداز.۱ از میان این ابعاد کاربردیترین آنها بحث نماسازی، سطح مشخص بودگی و قلمروست که به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
نماسازی و ساخت معنا
تصویرسازی را میتوان به شکلهای گوناگونی نشان داد یا به عبارت دیگر تصویرسازی دارای ابعاد مختلفی است. یکی از مهمترین ابعاد تصویرسازی که در هر مفهوم زبانی دیده میشود، «نماسازی» است. نماسازی قرارگرفتن یک «نما» روی یک «پایه» است.۲ پایه هر مفهوم، حوزه شناختی آن مفهوم - یا هر حوزهای در یک