برقراری نگاشت میان قلمرو مبدأ و قلمرو مقصد وجود دارد که رعایت این اصول به ما کمک میکند تا در ایجاد نگاشت و فهم دقیقتر قلمرو مقصد موفق عمل کنیم. معناشناسان شناختی برای منضبطتر شدن نظریه استعاره مفهومی و خروج این نظریه از حالت سلیقهای و شخصی و تبدیل آن به یک نظریه همگانی و نوعی اصول زیر را ارائه کردهاند.
اصل یکسویگی استعارههای مفهومی
این اصل به این معناست که استعاره در حقیقت حاصل نگاشت از سوی حوزه مبدأ است به سوی حوزه مقصد و برعکس آن جایز نیست. به بیان دیگر در استعاره مفهومی تنها ویژگیهای حوزه مبدأ به حوزه مقصد سرایت میکند و انتقال ویژگیهای حوزه مقصد به حوزه مبدأ جایز نیست. در استعاره مفهومی غالباً یک امر انتزاعی بر اساس امری محسوس فهم میشود و عکس آن صادق نیست.۱ برای مثال در استعاره «مرگ سفر است» تنها میتوانیم حوزه مرگ را بر اساس حوزه سفر سازمان دهیم و نمیتوان سفر را بر اساس حوزه مرگ تحلیل کرد. بنابراین تنها میتوان میان ویژگیهایی از حوزه سفر مانند: حرکت از یک مبدأ به یک مقصد، برداشتن توشه راه، مسیر حرکت، منزلگاهها و سایر خواص حوزه سفر در حوزه مرگ نگاشت برقرار کرد ولی عکس آن صادق نیست.
اصل پنهانسازی و برجستهنمایی
زمانی که قلمرو مقصد در چارچوب قلمرو مبدأ مفهومسازی میشود تنها ویژگیهای عینی و خاصی از قلمرو مقصد برجستگی مییابد و سایر ویژگیها پنهان نگاه داشته میشود. معمولاً ویژگیهایی که برجسته میشوند ویژگیهایی