میتوان تفاوتها و شباهتهایی را میان دیدگاه دانشمندان علوم بلاغی و معناشناسان در مسئله استعاره ترسیم کرد.
مقایسه نظریه استعاره مفهومی با استعاره بلاغی
مهمترین تفاوت در دیدگاه بلاغی و شناختی درباره استعاره به نوع نگاه به آن بازمیگردد. بر اساس دیدگاه بلاغی استعاره صنعتی ادبی به شمار میرود که از کارکرد زیبایی شناختی و بلاغت برخوردار است درحالیکه نظریه استعاره مفهومی اساساً هرگونه فهم غیراستوار بر استعاره را - به جز در شناختهای پیشمفهومی - نفی میکند. به عبارت دیگر بر اساس دیدگاه معناشناسی شناختی کارکرد استعارهها بسیار فراتر از ابلغیت و تأثیرگذاری در نفس است. البته باید اذعان کرد که قرار گرفتن استعاره در علم بیان از میان علوم بلاغت نشان میدهد که نگاه دانشمندان علم بلاغت به استعاره نگاهی مفهومی بوده است و نه یک مسئله بدیعی و زیبایی شناختی. به بیان دیگر دستهبندی استعاره در میان علوم بیانی در بلاغت نشاندهنده آن است که اگرچه دانشمندان علم بلاغت به جنبه زیباییشناختی استعاره توجه داشتهاند اما این سبب نگردیده که آن را یک دانش بدیعی به شمار آورند و نگاه اصلی آنان به استعاره دیدگاهی مفهومی و بیانی بوده است و اساساً آنان انتقال مفهوم و معنا را در استعاره اصیل میدانستهاند و جنبه زیباییشناختی استعاره را فرعی در نظر میگرفتند. با این حال میتوان در اصول و روش کاربردی میان استعاره مفهومی و استعاره بلاغی شباهتها و تفاوتهایی برشمرد.
استعاره کارکردی ذهنی یا زبانی
مهمترین تفاوت استعاره مفهومی در معناشناسی شناختی با بحث استعاره در علم معانی و بیان این است که برخلاف آنچه در علم معانی و بیان درباره استعاره