اعمال کرد؛ درحالیکه این احتمال همواره وجود دارد که به مراد جدی راهنمایی نشویم؟
در پاسخ به این اشکال دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد: یکی اصل اولی درباره تقیه است و دیگری جایگاه معناشناسی نسبت به تقیه.
اصل اولیه نسبت به تقیه
علمای اصول فقه اصل اولیه در هنگام شک در صدور روایت از روی تقیه یا غیر آن را عدم تقیه دانستهاند۱ و اصل عدم تقیه را از اصول عقلائی به شمار آوردهاند.۲ اگرچه اصولیان درباره اصل عدم تقیه و دلیل آن مباحث بسیاری ارائه کردهاند، اما آنچه در این بحث اهمیت دارد این است که با تمسک به این اصل میتوان ادعا کرد با اینکه صدور روایات از روی تقیه پذیرفته شده است و وجود روایات تقیهای را در میان روایاتی که در مقام بیان حکم واقعی هستند، میپذیریم؛ اما این حقیقت به معنای آن نیست که نتوان قواعد معناشناختی را در روایات اعمال کرد؛ زیرا تا زمانی که قرینه یا قرائن قطعی دلالت بر صدور روایت از روی تقیه نداشته باشند، به اصل عدم تقیه بازمیگردیم و میتوانیم قواعد معناشناسی را اعمال کنیم.
جایگاه معناشناسی نسبت به تقیه
همانگونه که در بحث تقطیع بیان شد، اصولاً جایگاه معناشناسی متأخر از این گونه آسیبهای وارد شده بر حدیث است. به بیان دیگر با وجود علم اجمالی به صدور روایات در حالت تقیه در برخورد با احادیث ابتدا باید بر اساس قرائنی