حدیثی به شماره آمدهاند، در علوم پیش از درایه بررسی میشوند و با معناشناسی رابطه مستقیم ندارند؛ به این معنا که این موانع باید پیش از آنکه روایت در اختیار معناشناس برای اعمال قواعد معناشناختی قرار بگیرد، مرتفع شوند. بنابراین پرداختن به این موانع از جمله وظایف معناشناسی به شمار نمیروند.
پیش از آنکه برای دستیابی به مفهومسازی معصوم در یک روایت به اعمال اصول و قواعد معناشناسی در حدیث اقدام کنیم، باید از انتساب روایت به صورت صحیح به معصوم مطمئن شویم. بنابراین بر اساس راهکارهایی که در دانشهای دیگر نظیر علوم حدیث ارائه میشود، باید از عدم تصحیف، تحریف و یا ادراج در حدیث آگاهی یابیم. حدیثشناسان برای رفع چنین موانعی راهکارهایی ارائه کردهاند که وجود یا عدم تحریف، تصحیف و ادراج را مشخص میکنند. بدینترتیب روشن است که با وجود امکان چنین موانعی اعمال قواعد معناشناسی عملاً بیفایده خواهد بود؛ زیرا مقصود از معناشناسی که دستیابی به مراد جدی معصوم است، حاصل نخواهد شد.
موانع در ساحت معناشناسی
موانعی در فهم حدیث وجود دارند که پس از اطمینان به استناد روایت به معصوم مانع فهم مراد جدی روایت میشوند. این مرحله دقیقاً همان مرحله استخدام قواعد معناشناسی برای دستیابی به معنا و مراد جدی است. به بیان دیگر پس از آنکه مستند بودن روایت به معصوم مشخص شد، زمان آن است که نسبت به فهم معنای حدیث تلاش صورت گیرد، اما هنوز ممکن است موانعی باشند که در کار استخراج معنا خلل وارد سازند. مهمترین این موانع که در مواردی تعارض متن را در پی خواهند داشت تقطیع متن و نقل به معنا هستند. اکنون پرسش این است که با وجود چنین موانعی در فهم حدیث تمسک به