درباره اطلاعات است.۱ گروهی از روانشناسان معتقدند که همه توانمندیهای انسان چون ادراک، یادآوری و استدلال در نظام پیچیدهای سازمان یافتهاند که آن را شناخت مینامند.
طرفداران نظریههای شناختگرایی معتقدند که انسان میتواند به تعبیر و تفسیر اطلاعات بپردازد و رویدادها و مسائل روانی را پیشبینی کند. بنابراین شناخت به تمامی فرایندهایی اطلاق میشود که در آن اطلاعاتی که از طریق حس به دست میآیند به صورت تغییر شکل، تعبیر و تفسیر، بازیافت و پردازش میشوند و پس از آن در کاربرد زبان قرار میگیرند. ازاینرو زبانشناسان شناختی زبان را فرایندی ذهنی میدانند که با دیگر قوای ذهنی و روانی انسان مرتبط است. اینکه انسانها چگونه سخن میگویند و درباره تجربههای ذهنی خود چه میگویند، در حوزه پژوهشی زبانشناسی شناختی قرار میگیرد. البته واژه «شناختی» تنها نشاندهنده این نیست که زبان یک پدیده روانشناسی است و بخشی از علوم شناختی به شمار میرود.
شکلهای مختلفی از رویکردهای کارکردی در زبان وجود دارند که همین مسیر را میپیمایند. دستور زبان زایشی۲ نیز تصوری شناختی از زبان است که یک جایگاه ذهنی به زبان را نسبت میدهد؛ اما خارج از زبانشناسی شناختی به شمار میرود؛ چراکه دستور زبان زایشی زبان را با ضوابط صوری به عنوان