امر سبب میشود استعارههای مفهومی مربوط به این قلمروها ایجاد گردد. برای مثال ضربالمثل «مثنوی هفتاد من» در همین فرهنگ و فضای خاص سبب استعارههای زبانی بسیاری میشود که یک فارسزبان بر اساس آن بهسادگی دو قلمرو و نگاشتهای آن را بر یکدیگر انطباق میدهد.
ج - سطح عرفی جهانبینی
برخی نگاشتها را جهانبینی یا گزارههای دیگر جهانبینی مشخص میکنند؛ برای مثال مسلمانان که در نوع نگاهشان به جهان دارای اشتراکاتی هستند، قلمروهای شناخته شدهای در میان آنان رقم میخورد.
مرحله سوم: کشف الزامات استعاری
افزون بر نگاشتهایی که در هر استعاره مفهومی باید در انطباق دو قلمرو مورد توجه قرار داد، در بسیاری از استعارههای مفهومی اطلاعات بیشتری وجود دارد که در انطباق دو قلمرو ممکن است از قلمرو مبدأ استنباط شود و در فرایند استعاره به کار آید. این استنباطها را الزامات استعاری میگویند. برای مثال در استعاره مفهومی «عشق به خدا سفر است»، به جز نگاشتهای معمولی که از قلمروی سفر بر قلمروی عشق انطباق مییابند، ممکن است در سفر اطلاعات دیگری نیز وجود داشته باشد که در استعارههای زبانی زیر دیده میشود:
- چقدر از خدا دور شدهایم.
- در عشق خدا گم شده است.
دور شدن از مسیر و گم شدن در حوزه سفر از لوازم و ویژگیهای خارجی سفر به شمار میروند که در استعاره مفهومی بالا به آنها توجه شده است. همچنین مرکب سفر نیز از نگاشتهای درونی سفر شمرده نمیشود، ولی از الزامات آن به شمار میآید. بهرهگیری از این الزام را میتوان در روایتی از امام