319
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

برقراری نگاشت میان دو حوزه به شناخت حوزه ناشناخته دست یابیم باید مراحل زیر را به دقت پیگیری کنیم.

مرحله اول: شناسایی

در مرحله شناسایی ابتدا دو قلمرو شناخته‎شده و قلمروی که قصد شناخت آن از طریق برقراری نگاشت میان دو قلمرو وجود دارد، مشخص می‏شوند. قلمرو مبدأ را معمولاً قلمروهای حسی، بدنی و قلمروهایی تشکیل می‏دهند که با حواس ظاهری انسان درک می‏شوند؛ مانند حیوانات و گیاهان و قلرو مقصد معمولاً قلمروهای انتزاعی؛ مانند زمان، ذهنی نظیر تفکر و معنوی شامل روابط انسانی، اخلاق و احساسات درونی را شامل می‏شوند.۱ بنابراین قلمرو مقصد معمولاً فاقد ویژگی‏های حسی است که فهم آنها برای انسان مشکل‏تر جلوه می‏کند و دقیقاً به همین دلیل است که انسان به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه به تطبیق دو قلمرو بر یکدیگر دست می‏زند.

مرحله دوم: کشف نگاشت‏ها (ارتباط‏ها، نسبت‏ها یا علاقه‏ها)

پس از تشخیص قلمرو مبدأ و مقصد، باید ابتدا به شناخت آنچه میان قلمرو مقصد و مبدأ رابطه برقرار می‏کند پرداخت که از آنها به عنوان نگاشت، نسبت، رابطه و یا علاقه یاد می‏شود. هنگامی که میان دو حوزه شناختی یا قلمرو انطباق صورت می‏گیرد در حقیقت میان احکام و ویژگی‏های دو حوزه تطبیق برقرار می‏شود. البته همواره حرکت از مبدأ به سوی مقصد است و نه برعکس. به عبارت دیگر همواره احکام و ویژگی‏های قلمرو مقصد از طریق قلمرو مبدأ درک می‏شود، ولی بالعکس آن جایز نیست. برای مثال برای فهم قلمرو انتزاعی استدلال کردن آن را به قلمروی

1.. ر.ک: اردبیلی و روشن، مقدمه‏ای بر معناشناسی شناختی، ص۱۲۵؛ راسخ مهند، درآمدی بر زبان‏شناسی شناختی (نظریه‏ها و مفاهیم)، ص۶۵.


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
318

دسته تقسیم کرد.

دسته اول گزاره‏هایی را دربرمی‏گیرند که غالب آنها غیراستعاری‏اند یا از دسته استعاره‏های مرده به شمار می‏روند و دسته دوم گزاره‏هایی را شامل می‏شود که بیشتر آنان برای انتقال مفاهیم از استعاره‏های زنده استفاده کرده‏اند؛ یعنی برای فهم لازم است نگاشت میان قلمرو مبدأ و مقصد برقرار گردد.

در گروه اول می‏توان غالب گزاره‏های فقهی و تاریخی را نام برد و در گروه دوم، گزاره‏های اعتقادی و محمولات گزاره‏های فقهی و اخلاقی قرار می‏گیرند.

در گروه اول به دلیل آنکه نیاز است تا انتساب حکم به موضوع به روشن‏ترین وجه به مخاطب انتقال یابد، تلاش می‏کنیم از هر گونه تعقیدی خودداری شود، اما در این گروه نیز ممکن است استعاره مرده وجود داشته باشد، اما زبان این گزاره‏ها اصطلاحاً زبان تشبیهی شناخته نمی‏شود. به بیان دیگر گوینده گزاره برای انتقال مفهوم از انطباق دو حوزه جدید بر یکدیگر استفاده نمی‏کند. به عبارت روشن‏تر، گوینده برای انتقال مفهوم در این دسته از گزاره‏ها یا از مفاهیم حسی صرف استفاده می‏کند و یا اینکه از استعاره مرده‏ای بهره می‏برد که مخاطبان برای فهم مراد آن نیازی به برقرار کردن نگاشت میان دو قلمرو به صورت آگاهانه ندارند و به صورت ناخودآگاه به مقصود گوینده منتقل می‏شوند؛ اما در دسته دوم گوینده خود میان دو قلمرو انطباق می‏دهد به صورتی که استعاره جدیدی که سابقه نداشته است تولید می‏شود. در این موارد گاه به صورت آگاهانه‏تری ذهن انسان ناچار می‏شود برای فهم صحیح و دقیق نگاشت‏ها را تشکیل دهد تا به فهم قلمرو انتزاعی از طریق قلمرو حسی دست یابد.

تبیین کشف استعاری

برای آنکه بتوانیم استعاره‏های موجود در متن را بیابیم و سپس با تحلیل آنها و

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2037
صفحه از 369
پرینت  ارسال به