متون، آنها را به متن مؤسس و مفسر تقسیم میکنیم با تأکید بر اینکه متن مؤسس همواره باید در تمامی متون مفسر جریان داشته باشد.۱ بنابراین اساسیترین راهحل در رفع تعارض دو متن مفسر ارجاع متون متعارض به متن مؤسس است. روایات «ما وافق الکتاب» برای رفع تعارض به همین راهکار ارجاع دادهاند:
۰.عن الرضا علیه السلام: فَمَا وَرَدَ عَلَیکمْ مِنْ خَبَرَینِ مُخْتَلِفَینِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَی کتَابِ اللَّهِ فَمَا کانَ فِی کتَابِ اللَّهِ مَوْجُوداً حَلَالاً أَوْ حَرَاماً فَاتَّبِعُوا مَا وَافَقَ الْکتَاب.۲
زمانی که تعارض، حقیقی باشد مشخص میشود که ناسازگاری به جهت تعارض جهانبینیها رخ داده است؛ زیرا هر جهانبینیای، متناسب با خود متن خود را تولید میکند. در چنین صورتی حل تعارض نباید به سود جهانبینی معارض رقم بخورد. روایات «ما خالف العامة» به همین نکته اشاره دارند:
۰.قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک أَ رَأَیتَ إِنْ کانَ الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکمَهُ مِنَ الْکتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَینِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَی الْخَبَرَینِ یؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِیهِ الرَّشَاد.۳
البته باید به این نکته توجه داشت که دیدگاه مخالف گاه اقلیت را تشکیل میدهد و گاه اکثریت را. اقلیت برای جریان بخشیدن جهانبینی خود دست به تحریف متون جهانبینی غالب میبرد اما اکثریت مخالف از طریق اعمال فشار و اجبار جهانبینی خود را غلبه میدهد و تلاش میکند تا افراد را وادار کند تا متونی به سود جهانبینی آنان تولید کنند. در بحث اقلیت مخالف به جهت آنکه