هر روایتی که به تأیید امام علیه السلام نرسید، حذف نمود. بدیهی است هر روایتی از این مجموعه که به تأیید امام علیه السلام رسیده باشد، جواز نقل دارد و نیازی به سماع مستقیم از مشایخ ندارد. چه بسا نقل بدون سماع به وسیله یونس، چنین روایاتی بوده است.
دو. امامشناسی: از فضای حاکم بر برخی گزارشها، چنین استنباط میشود که سبب روگردانی نصگرایان از پیشگامان جریان عقلگرا، طرح برخی تحلیلهای عقلی و داوریهای مبتنی بر اندیشه در حوزه شناخت امام است. برای نمونه میتوان به نزاع ابن ابی عمیر و ابو مالک حضرمی۱ در باره مالکیت امام علیه السلام اشاره کرد. ابن ابی عمیر، تمام دنیا را ملک امام میدانست و میگفت: «امام از آنچه در ملک مردم است، نسبت به ایشان اولویت دارد». ابو مالک، این مطلب را در مورد مالکیت امام نمیپذیرفت و املاک مردم را مربوط به خودشان میدانست و میگفت: «تنها فیء، خمس و غنائم، ملک اماماند و او باید آنها را در راهی که خداوند مشخّص فرموده، به کار گیرد». چون نزاع به نتیجه نرسید، هر دو طرف به داوری هشام بن حکم توافق کردند. هشام به نفع ابو مالک حکم داد و ابن ابی عمیر از این ماجرا ناراحت شد و از آن پس با هشام قهر کرد و از او دوری گزید.۲ این در حالی است که تا پیش از این، ابن ابی عمیر، هشام را از همگان برتر و افضل میدانست و کسی را مساوی او نمیدید و همهروزه نزد او میرفت. به محض این که عقیده او را خلاف واقع دید، محضر او را ترک گفت و از شاگردی نزد او صرفنظر کرد. به نظر میرسد داوری هشام در این ماجرا، بر استدلال عقلی استوار باشد که با متن صریح بسیاری از روایات مخالفت دارد. کلینی رحمه الله بابی را با عنوان «أنّ الأرض كلّها للإمام علیه السلام» اختصاص داده و در آن روایاتی در تأیید این عنوان آورده است که موافق با دیدگاه ابن ابی عمیر است.
نظیر این داوری، در مورد یونس بن عبد الرحمان نیز حکایت شده است.۳ حسین بن
1.. او از متکلّمان و یاران هشام بن حکم است.
2.. ر.ک: الکافی: ج ۱ ص ۴۰۹.
3.. طبری در دلائل الإمامة مینویسد: «پس از شهادت امام رضا علیه السلام، گروهی از بزرگان شیعه در خانۀ(( عبد الرحمان بن حجّاج جمع شدند که در میان آنها ريّان بن صلت، صفوان بن يحيى، محمّد بن حكيم و يونس بن عبد الرحمان حضور داشتند. همگان در مصیبت شهادت امام میگریستند که یونس به ایشان گفت: گریه را رها کنید و بیندیشید که چه کسی تا بزرگ شدن این طفل (امام جواد علیه السلام) بر کرسی افتا بنشیند؟ سپس گفت: من و امثال من باید این مهم را بر عهده بگیریم. ریّان بن صلت با شنیدن این سخن، به شدّت با او درگیر شد و گفت: اگر امامت امر الهی است، بین فرزند دوساله و انسان صدساله تفاوتی نیست و اگر از جانب خداوند نیست، چنانچه فردی از مردم، عمر پنج هزار ساله داشته باشد، نمیتواند آموزههای ائمّه علیهم السلام را بیاورد» (دلائل الإمامة: ص ۳۸۹).