هشام بن حکم، متوفّای سال ۱۹۹ ق۱ و یونس بن عبد الرحمان، متوفّای سال ۲۰۸ ق۲ است و دوران حیات حسین بن سعید۳ دوران پویایی و نشاط اندیشههای آن دو است. به بیان دیگر، حسین بن سعید در دورانی پا به عرصه دانشاندوزی نهاد که اندیشههای هشام و یونس در محافل علمی مطرح بوده و طرفدارانی داشتهاند.
با این که هر دو از شخصیتهای برجسته و نزدیک به امامان علیهم السلام هستند، به دلیل عقلگرایی و برخورد تحلیلی با روایات، دیدگاههایی از ایشان در میان اصحاب مطرح میشد که به مذاق طرفداران جریان سنّتی و نصگرا خوش نمیآمد. این دیدگاهها غالباً در سه حوزه برای محدّثان و راویان ناخوشایند بوده و موجب موضعگیری آنها شده است:
یک. شیوه برخورد با روایت: بر اساس برخی قرائن، یونس بن عبد الرحمان در پذیرش روایت، از معیار متداول که مبتنی بر سماع از راویان معتمد بود، عدول کرده و ملاکهای دیگری را برای ارزیابی روایت لازم میدانسته است. او معتقد بوده برای تشخیص احادیث ساختگی جاعلان و جلوگیری از آمیخته شدن آنها با آموزههای اهل بیت علیهم السلام، باید روشهای دیگری به کار گرفته شوند. به همین دلیل، برای پذیرش روایات، معیارها و ملاکهایی به کار میگرفت که به موجب آنها، بسیاری از روایات، قابل پذیرش نبودند. این مسئله، بر گروهی از طرفداران نصگرایی - که برای نصوص روایات ارزش فراوانی قائل بودند - گران آمد و به او اعتراض کردند. محمّد بن عیسی بن عبید میگوید: گروهی از اصحاب به یونس گفتند: «چه چیزی تو را به سختگیری در پذیرش حدیث وا داشته و موجب شده تا تو بسیاری از روایات اصحاب را انکار کنی و به ردّ احادیث بپردازی؟». یونس در پاسخ گفت:
از هشام بن حکم شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود: «حدیثی را از ما نپذیرید، مگر آن