315
میراث تفسیری حسین بن سعید اهوازی

مى‏فرمايد: (وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ).۱

برخی از مفسّران، وقوع ردّ الشمس برای سلیمان علیه السلام را انکار کرده و قول به ردّ الشمس را نقد نموده‏اند.۲ برخی معتقدند مسئله ردّ شمس، در برابر قدرت خدا محال نيست ولی مشكلاتی دارد كه جز در موارد قيام دليل روشن نمى‏توان آن را پذيرفت.۳ برخی نیز بر این باورند که فهم روایات ردّ الشمس را باید به اهلش واگذار کرد و شایسته نیست آنها را ساختگی و خلاف واقع دانست.

با توجّه به این که رویداد چنين حادثه‏ای از دايره نظام طبيعت خارج است، درک آن برای اذهانی که با قوانین ثابت طبیعت اُنس دارند، دشوار است. در عین حال، این مطلب، بهانه مناسبی برای انکار و ردّ چنین واقعه‏ای نیست؛ زیرا اساساً معجزه و کرامتی که از سوی اولیای الهی انجام می‏شود، خارج از قوانین ثابت طبیعی است. از سویی، فراوانی روایات معتبر که از روی دادن چنین حادثه‏ای برای شخصیت‏های مختلف خبر می‏دهند، مجالی برای انکار باقی نمی‏گذارد. علّامه طباطبایی در باره روایات ردّ الشمس معتقد است:

مسئله برگشتن خورشيد اشكالى ندارد، براى اين كه وقتى ما معجزه را براى انبيا بپذيريم و اثبات كنيم، ديگر فرقى بين معجزات نخواهد بود، مخصوصاً با در نظر گرفتن اين كه از نظر روايات، آفتاب تنها براى سليمان علیه السلام بر نگشته، بلكه براى يوشع بن نون و على بن ابى طالب علیه السلام نيز باز گشته و روايات آن در كمال اعتبار است.۴

حدیث ردّ الشمس، در ميان شيعيان، شهرت و مقبوليت فراوان يافته و از احادیثی

1.. کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۱ ص ۲۰۲ ح ۶۰۷.

2.. ر.ک: مفاتیح الغیب: ج ۲۶ ص ۳۹۱؛ الفرقان فی تفسیر القرآن: ج ۲۵ ص ۲۰۳.

3.. ر.ک: تفسیر نمونه: ج ۱۹ ص ۲۷۷.

4.. المیزان فی تفسیر القرآن: ج ۱۷ ص ۲۰۶.


میراث تفسیری حسین بن سعید اهوازی
314

امام علیه السلام به ما امر فرمود که «شما نماز را به جا آورید؛ ولی من در این مکان نماز نگزارم كه زمين ملعونی است و خدا در اين زمين، قومى را عذاب كرده و در زمين فرو برده است و شایسته نیست که هيچ پيامبر یا وصىّ پيامبرى در اين محل نماز به جا آورد». با خود گفتم: من نیز نماز به جا نیاورم، مگر این که او نماز گزارد. و مى‏رفتم تا آفتاب غروب کرد. آن گاه فرود آمد و وضویی گرفت و دست به دعا برداشت. دعایش تمام نشده بود كه آفتاب باز آمد. پس به نماز مشغول شد و چون نماز به اتمام رسید، آفتاب دوباره غروب کرد. سپس رو به من کرد و فرمود: «ای جويريه! خداوند عز و جل می‏فرماید: (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ)۱ و من پروردگارم را به بزرگ‏ترين نامش خواندم تا آفتاب را باز آورد».۲

علاوه بر این روایت - که به «ردّ الشمس» معروف است - در میان اخبار، روایت مشهور دیگری نیز وجود دارد که در آن از باز آمدن آفتاب براى امیر مؤمنان علیه السلام در زمان حيات پیامبر صلی الله علیه و اله سخن گفته شده است.۳ همچنین در برخی روایات، به رخ دادن مسئله ردّ الشمس برای سلیمان علیه السلام اشاره شده است که بر اساس آن، برخی از مفسّران، در تفسیر آیه (رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ)۴ عبارت «ردّوها» را به مسئله ردّ الشمس تطبیق داده‏اند. شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام نقل نموده است که فرمود:

سليمان بن داوود، روزى بعد از ظهر از اسبان خود بازديد کرد و مشغول تماشاى آنها شد تا آفتاب غروب كرد. به ملائكه گفت: آفتاب را برايم برگردانيد تا نمازم را در وقتش بخوانم. ملائكه چنين كردند. سليمان برخاست و نماز خود را خواند و آفتاب دوباره غروب كرده و ستارگان درخشيدن گرفتند. اين است معناى كلام خداى عز و جل كه

1.. واقعه: آیۀ ۹۶.

2.. بصائر الدرجات: ص ۲۳۷ ح ۱.

3.. ر.ک: کتاب من لايحضره الفقيه: ج ۱ ص ۲۰۳ ح۶۱۰: (فروي عن أسماء بنت عميس أنها قالت: بينما رسول اﷲ صلی الله علیه و اله نائم ذات يوم ورأسه في حجر علي علیه السلام ففاتته العصر حتى غابت الشمس فقال: "اللّهم إن عليا كان في طاعتك وطاعة رسولك فاردد عليه الشمس" قالت أسماء: فرأيتها واللّٰهغربت ثم طلعت بعد ما غربت ولم يبق جبل ولا أرض طلعت عليه حتى قام علي علیه السلام فتوضأ وصلى ثم غربت.).

4.. ص: آیۀ ۳۳.

  • نام منبع :
    میراث تفسیری حسین بن سعید اهوازی
    سایر پدیدآورندگان :
    صدیقه سادات میردامادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1367
صفحه از 336
پرینت  ارسال به