قرآن به قرآن، کفر معرّفی شده است:
۰.ما ضَرَبَ رَجُلٌ القُرآنَ بَعضَهُ بِبَعضٍ إلّا كَفَرَ.۱
هيچ كس بعضى از قرآن را به بعضى ديگرش نمىزند، مگر آن كه كافر مىشود.
شیخ صدوق از استادش، محمّد بن حسن بن ولید، نقل نموده که در تفسیر این حدیث چنین گفته است:
۰.هُوَ أن تُجيبَ الرَّجُلَ في تَفسيرِ آيَةٍ بِتَفسيِر آيَةٍ اُخرىٰ.۲
[مراد این است که] در پاسخ کسی در باره تفسیر آیهای، تفسیر آیه دیگری را بیان کنی.
علّامه طباطبایی، پاسخ ابن ولید را دو پهلو و مبهم دانسته و معتقد است:
اگر مراد ایشان روشی باشد که اهل علم گاهی در مناظرات خود، به کار میبرند و یک آیه را به جنگ با آیه دیگری میاندازند و آن گاه با تمسّک به یکی، دیگری را تأویل میکنند، حرف ایشان درست است و چنین کاری کفر است؛ ولی چنانچه مقصود ایشان استفاده معنای آیه از آیات دیگر و یا شاهد گرفتن از آیات دیگر برای آیه مورد نظر باشد، سخنی باطل است.۳
به بیان دیگر، مراد از روایت ضرب القرآن، تفسیر آیه به کمک آیات دیگر یا تفسیر قرآن به قرآن نیست؛ بلکه مراد به هم آمیختن آیات از نظر جایگاهی است که معانی آیات دارند و بر هم زدن ترتیب مقاصد آیات است، به گونهای که محكم را متشابه و متشابه را محكم بدانند يا خطاهايى از اين قبيل انجام دهند.۴ در حقیقت، آنچه در این روایت، در باره شیوه تعامل با قرآن، از آن نهی شده، استفاده از آیهای برای آیهای به قصد جدال، نزاع و پیدا کردن معارض میان آیات است، نه استفاده از آیهای برای فهم معنای آیه دیگر. برای نمونه سیوطی در الدرّ المنثور روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه و اله خطاب به مردمی که خودسرانه قرآن را تفسير مىكردند، فرمود: