۲. علاقه به خود و سرنوشت خود
حب ذات امری مشترک میان همه انسانهاست و چهبسا ریشهٔ پنهان و انگیزه زیرین تمامی رفتارهای سلبی و ایجابی آدمی را تشکیل میدهد؛ اما نکته مهم در این میان، شناخت و باور اموری است که مستقیم یا باواسطه منافع مادی یا معنوی ذات آدمی را تأمین میکند یا بخشی از ذات آدمی تلقی میشوند.
یکی از انگیزههای درونی مسئولیتپذیری اجتماعی که ظهور آن نیازمند کمی تأمل و توجه است، باور این مسئله است که جامعه ظرف زندگی من است و تأثیر مستقیم در بخشی از کامیابیها و یا محرومیتهای من دارد. امنیت نظامی، اقتصادی، غذایی و اخلاقی ما تا حد قابل توجهی متأثر از امنیت اجتماعی در عرصههای یادشده است. بخش درخورتوجهی از منافع شخصی ما در گرو صلاح اجتماع است.
البته به نظر میرسد این انگیزه دستکم برای غالب افراد جامعه امری درونی نباشد، ولی اندک توجه یا آموزش میتواند این نگاه را به انگیزهای درونی تبدیل سازد. قرآن کریم به عنوان اصلی کلی - که در اینجا نیز مصداق دارد - میفرماید: (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُم وَإِنْ أَسَأْتمُ فَلَهَا؛۱ اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید، و اگر بدی کنید، به خود [بد نمودهاید.]).
احسان به دیگران (با همه مراتب و مصادیقش) آسیبهای اجتماعی را کاهش میدهد؛ دوستی را در جامعه مستحکم مینماید و با گردش نقدینگی سبب تحکیم امنیت و ارتقای سلامت روانی میشود. لذا در نهایت همگان را در آثار مثبتش شریک خواهد نمود.۲ در مقابل، پیامدهای سوء مسئولیتگریزی نیز دامنگیر همگان و از جمله شخص مسئولیتگریز میشود.
همچنین میتوان گفت سرنوشت فردی انسانها در ارتباط با سرنوشت جمعی آنهاست. گرچه سرنوشت جمعی سلطه جبری ندارد، ولی برای نوع انسانها بستر و زمینه سرنوشت فردی را رقم میزند. بنابراین کسی که سرنوشت خودش را دوست دارد، نسبت به جامعه