ایمان عطف میکند و میفرماید: (إِنَّهُ کَانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ * وَلا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ؛۱ او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد، و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمینمود).
برای جهنمی شدن افراد کافر، کفرشان کفایت میکند؛ لذا یادکرد بیاعتنایی کافران نسبت به مستمندان به عنوان دلیل جهنمی شدن حائز توجه است و ضمن بیان اهمیت مسئولیتپذیری اجتماعی میتواند اشاره به این مطلب باشد که اگر آنان ایمان داشتند، نسبت به نیازمندان بیاعتنا نمینشستند؛ یعنی ریشه این مسئولیتگریزی در بیایمانی است، وگرنه شخص با ایمان باید نسبت به جامعه پیرامون خود اهتمام داشته باشد.
خداوند درباره اهل ایمان میفرماید: (وَأَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَالَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْی هُمْ یَنْتَصِرُونَ؛۲ و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند. * و کسانی که چون ستم بر ایشان رسد، یاری میجویند).
در این آیه، مجموعهای از مسئولیتهای اجتماعی متوجه مؤمنان شده است. آنان امور خود را از طریق مشورت و همفکری اداره میکنند؛ اهل انفاق هستند و چون ظلمی به آنان برسد از همدیگر یاری میگیرند تا ظالم را سرجای خود بنشانند.
این آیات نشان میدهد اهل ایمان، دارای تعهد و احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت و نیاز دیگر مؤمنان هستند؛ چنانکه سکوت و بیاعتنایی در برابر ظلم و نشنیدن کمکخواهی مظلوم، دور از ساحت اهل ایمان است. بنابراین بیاعتنایی به مسئولیتهای اجتماعی ایمان ناقصی را آدرس میدهد.
گفتنی است پیوند ایمان و مسئولیتپذیری سبب میشود اقدام به مسئولیتهای اجتماعی بسیار راحت و روان گردد؛ چراکه اولاً مؤمنان واقعی آنها را تکالیفی الهی میبینند و دیگر از موانع و سختیها نمیهراسند؛ ثانیاً آن تکالیف را معامله ای پرسود میدانند۳ که