بنابراین اجتماعی بودن انسان اقتضا دارد از مقرراتی سخن گفته شود که روابط گریزناپذیر اجتماعی را سروسامان دهد و بخشی از این مقررات، وظایف اجتماعی است که بر عهده تکتک افراد جامعه قرار دارد. به این ترتیب مسئولیتپذیری اجتماعی معقول و بلکه ضروری خواهد بود.
کسی که معتقد است رفتارهای او با اختیار و انتخاب او صورت نمیگیرد، بلکه انسان تحت تأثیر عوامل جبرآور داخلی یا خارجی رفتار میکند، مسئولیتهای اجتماعی را متوجه خود نمیشمارد؛ چراکه تلقی او از خود، تلقی اسیری است که در بند به سر میبرد و حتی اگر بخواهد نیز نمیتواند نسبت به دیگران ایفای مسئولیت کند. اما قرآن کریم به دلایل متعدد انسان را دارای اختیار میداند و با هر سه نوع جبر اجتماعی، الهیاتی و روانشناختی مخالفت میکند.
بنا بر آیات قرآن، اصل در مورد انسان مسئولیت است و انسان به حال خود رها نیست بلکه باید در برابر هر رفتار سلبی یا ایجابی پاسخگو باشد. اصل مسئولیت انسان سبب میشود در پی شناخت مسئولیتهای خود باشد؛ بهویژه با عنایت به معنای پیشینی مسئولیت یعنی مرحله خواست.
همچنین ازآنجاکه کمترین مرتبه مسئولیتپذیری گرایش قلبی است که از عهده همه برمیآید و حتی افراد فاقد امکانات مالی و اجتماعی نیز میتوانند به این شکل، مسئولیتپذیری خود را نشان دهند، مسئولیتپذیری اجتماعی هیچگاه از هیچ کسی سلب نمیشود؛ چراکه هیچکس فاقد مطلق امکانات نیست و دستکم میتواند کف مسئولیتپذیری اجتماعی یعنی گرایش و میل را داشته باشد.
از نگاه وحیانی پرسش در مسئولیتپذیری اجتماعی به شکل بالفعل و حتمی است؛ یعنی همه انسانها بالفعل باید پاسخگوی تمامی رفتارهای فردی و اجتماعی خود باشند و کسی نمیتواند از حسابرسی افعالش بگریزد؛ حتی اگر در این دنیا فرصت یا مجال پس دادن حساب فراهم نشود؛ چراکه از پس این دنیا، دنیایی دیگر برای این امر پیشبینی شده است.
از آیات قرآن کریم بهخوبی برمیآید که منافع جمعی بر منافع فردی ترجیح دارد؛ چراکه