میسازد؛ بدون آنکه بکوشد راهکارهای تحول مدینه فاسده به مدینه فاضله و مسیر رسیدن به آن را نشان دهد.۱ البته احیاناً آنجا که معدود برنامههایی را نیز مطرح کردهاند (همچون ایدههای کارل مارکس و فرانسیس فوکویاما) همراه با اذعان به کاستیهایی است که آنها را گریزناپذیر قلمداد کردهاند و چنین طرحهایی را نهایت توان طراحی ذهن بشر خواندهاند.
تفاوت مهم دیگر نگرش قرآن به جامعه آرمانی (که از رهگذر مسئولیتپذیری اجتماعی خاص خود دنبال میکند) با اتوپیاهای اندیشمندان فلسفه و جامعه، در مختصات چنین آرمانشهری است. در واقع این اندیشمندان دستورالعملهایی را بر اساس خرد فردی یا جمعی برای نابسامانیهای اجتماعی ابداع کردهاند که اجزا و ویژگیهای جامعه آرمانی مد نظرشان را به گونهای خاص رقم زده است.
برای نمونه در مدینه فاضله افلاطون (م ۳۴۷ق.م) شاهد زنان اشتراکی، تحمیل همسران طبقه پایین و در نتیجه فروپاشی نظام خانواده، هستیم؛۲ چراکه افلاطون خواهان زایش نسلی درجه یک و کاستن از رقابت، کشمکش و تنشهاست؛ حال آن که در نظریه وحیانی مسئولیتپذیری اجتماعی تأسیس و حفظ نظام خانواده مهم و موضوع بخشی از مسئولیتهای اجتماعی است و از افراد جامعه خواسته شده به ازدواج بیهمسران کمک کنند و خود را نسبت به حل تنشهای میان همسران مسئول بدانند؛ چنانکه برای مدیریت تنشهای اجتماعی سازوکارهایی در مسئولیتهای نوعدوستانه، پیوندسازانه و جامعهدوستانه در نظر گرفته است.
همچنین نظریه قرآنی برای پیدایش نسلهای کارآمد و توانمند، به نقشآفرینی اجتماعی و شرکت در کارگاه انسانسازی مسئولیتپذیری اجتماعی تشویق و هدایت میکند؛ چنانکه برای همین مقصود بر جایگاه نیکرفتاری، علم و فرهنگ در مسئولیتهای اجتماعی تأکید میگردد.
در آرمانشهر توماس مور۳ (م ۱۵۳۵م)، شهر آفتاب کامپانلا (م۱۶۳۹م) و شهر آرمانی