پس از این شناسایی باید به طبقهبندی مقولات اصلی بپردازیم و بکوشیم هر دسته از مقولات اصلی همگن را در یک طبقه، تعریف کنیم و به این شکل فصول مختلف موضوع را از هم جدا سازیم.
۳. ارتباطیابی
مراد از این بخش عبارت است از اینکه هم رابطه میان طبقات (فصول پیشنهادی) مختلف بررسی و کشف شوند و هم نوع ارتباط و تأثیر و تأثرات میان مقولات اصلی ذیل یک فصل بررسی شود و در ادامه مقولات فرعی هر عنوان اصلی بایکدیگر ارتباطسنجی گردد.
۴. جایگاهشناسی مقولهها
غرض از این مرحله ساماندهی و مدیریت دادههاست؛ یعنی با استفاده از تحلیل ارتباطی در مرحلهٔ قبل، میتوان ترتیب و توالی منطقی میان مقولهها را شناسایی کرد و درباره تقدم و تأخر علّی هر مقولهٔ اصلی یا فرعی سخن گفت. البته ممکن است مبنای تأخر و تقدم تنها بحث علیت نباشد، بلکه با توجه به آموزههای قرآنی ممکن است نوعی دیگر از تأخر و تقدم حاکم باشد.
به هر حال در این مرحله، مقولههایی که پیشتر جایگاه دقیقی نداشتند، تحت نظامی هماهنگ و یکپارچه چینش میشوند و پیوندهای جدیدی میان کل مجموعه برقرار میشود و نسبت همه عناصر اصلی و فرعی با یک «مقوله کانونی»، که ممکن است پیشتر وجود داشته است یا اکنون انتزاع شده است، برقرار میشود.
۵. پیشنهاد مدل
مراد از مدل، یک نمودار هندسی هماهنگ و منسجم از مقولات و عناصر موضوع است که جایگاه هر عنصر را در کل مجموعه و نوع ارتباطی را که با بخشهای دیگر مجموعه دارد، بهدرستی نشان میدهد؛ درست همچون یک نقشه جغرافیایی که موقعیت و مختصات هر مکانی را با حذف جزئیات نشان میدهد.
هدف از ترسیم مدل، آسانسازی فهم نظام یک موضوع است و هرچه این نمودار به