گرفته است.۱ همچنین هر گاه امر به معروف در کنار نهی از منکر ذکر شده، امر به معروف مقدم شده است.۲ و این دو واقعیت میتواند نشانگر لزوم اهتمام بیشتر به امر به معروف باشد؛ چراکه در جامعه اسلامی به شکل طبیعی منکرات بیشتر در چشم میآیند و لذا انگیزه برای اقدام اصلاحی و هشداری بیشتر است تا اقدام ترغیبی و ایجابی.
همچنین میتوان این واقعیت را چنین نیز تحلیل کرد که اگر راه معروفها باز شود، زمینه برای منکر کم میگردد.۳ برای مثال وقتی راه ازدواج باز باشد تمایل به فحشا کمتر میشود؛ وقتی راه ورزش و تفریح سالم باز باشد گرایش به اعتیاد کمتر میگردد؛ اگر قرضالحسنه در دسترس باشد کسی سراغ گرفتن وامهای ربوی نمیرود و وقتی کمکهای نوعدوستانه افزایش یابد میزان آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر کمتر میگردد. بنابراین امر به معروف با ارتقای فرهنگ انسانی و دینی، عرصه را بر منکرات تنگتر میکند.
افزون بر این دو تحلیل، با امر به معروفِ کسی که مرتکب منکر است، به شکل غیرمستقیم، نهی از منکر هم انجام گرفته است؛ چراکه در بسیاری از موارد در مقابل منکر، یک معروفی وجود دارد؛ لذا ترغیب به آن معروف، نهی از منکر است، چنانکه مدلول التزامی ترغیب به رعایت قانون، نهی از قانونشکنی است.
بنابراین آنجا که یک طرف متعین نیست یا قرائنی سبب رجحان یک طرف نمیگردد، اولویت با امر به معروف است؛ چراکه به شکل ضمنی نهی از منکر نیز صورت گرفته است و با حذف نهی صریح و جایگزینی ادبیات ایجابی به جای ادبیات سلبی، میزان تأثیرگذاری و نتیجهبخشی اقدام مسئولانه نیز افزایش مییابد.
البته ممکن است گفته شود تحذیر و هشدار بیش از تشویق جواب میدهد چون انگیزه برای دفع ضرر بیش از جلب منفعت است؛ لذا سخنان هشدارآمیز بیشتر برش دارد تا سخنان تشویقآمیز. در پاسخ باید گفت گاه (بسته به مورد) اینگونه است؛ لذا نهی از منکر