میبایست در جهت مبارزه با گرسنگی، تبلیغ و ترغیب میکردند؛ خواه طرف این مسئولیت، همکیش آنان باشد و خواه از کیشی دیگر یا حتی مخالف آنان باشد.
در سه جای قرآن از لزوم ترغیب دیگران به اطعام مساکین سخن گفته شده است. گویی تشویق جامعه به رفع مشکل گرسنگی و راهاندازی یک جنبش اجتماعی ضدگرسنگی را مطالبه میکند۱. بنابراین تحریک و ترغیب جامعه و حساس کردن جامعه نسبت به مشکل گرسنگی از تکالیف اجتماعی است۲.
خداوند در سوره حاقه درباره فرد جهنمی میفرماید: (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ * إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ * وَلا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ۳؛ [گویند:] بگیرید او را و در غُل کشید * آنگاه میان آتشش اندازید * پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است وی را در بند کشید * چراکه او به خدای بزرگ نمیگروید * و به اطعام مسکین تشویق نمیکرد).
این آیات نشان میدهد کوتاهی در تشویق دیگران به اطعام گرسنگان عواقب سنگینی در آخرت خواهد داشت و همسنگ کفر و بیایمانی است! همچنین میتوان به این حقیقت پی برد که اسلام اهتمام شدیدی به رفع گرسنگی در جامعه و تغذیه بینوایان دارد.۴
بنابراین اگر کسی گرسنگانی را سیر کند، باز تکلیف اجتماعی خود را در برابر مسئله گرسنگی انجام نداده است؛ بلکه باید دیگران را نیز به ایفای نقش در این عرصه تحریک کند. برای نمونه کمک غذایی به مردم مظلوم یمن در این برهه کافی نیست، بلکه باید گرسنگی این ملت را به سراسر دنیا مخابره کرد و دیگر ملتها و دولتها را تحریک نمود.
شاید علت اینکه به جای رفع مشکل گرسنگی به تشویق جامعه تأکید شده آن است که حل اساسی و کامل مشکل گرسنگی با اقدامات خرد (شخصی) و نیمه خرد (سازمانهای