مسئله مالدوستی امری غریزی است، اما دلبستگی به مال یک پلیدی و آلودگی است که قرآن با سازوکار انفاق، آن هم انفاق اموال برجسته و مورد علاقه، میخواهد آدمی را از قید و بند دلبستگی به مال رها کند. بنابراین فقرزدایی تنها یکی از اهداف انفاق است و رشد انفاقکننده به عنوان هدفی عالی نیز مطرح است.
باز قرآن در سوره بقره بهصراحت اشاره میکند و میفرماید: (ءَاتی الْمَالَ عَلی حُبِّه؛۱ و مال [خود] را، با همه علاقهای که به آن دارد، انفاق میکند). یعنی انسان باید مال محبوب را با حفظ محبوب بودن در راه خدا انفاق کند، وگرنه چیزی که مالیتش کم است یا مالیتش زیاد است ولی علاقه انسان به آن طبق علل طبیعی کم شده است [و] در نتیجه محبتش به آن کم است، اگر انفاق شود انسان را به مقام ابرار نمیرساند؛ چون تمام این دستور برای تهذیب نفس است.۲
بنابراین انسانی که انفاق میکند، پیش از آنکه به گرسنه خدمت کند به خودش احسان میکند و آن حرص و بخل درون خود را علاج میکند. ازاینرو کمک مالی به دیگران همزمان که امری عاطفی است، امری عقلانی نیز تلقی میشود؛ چراکه درمان بیماری نفس را به دنبال دارد.
افزون بر فلسفه فوق، قرآن کریم، حکمت دیگری را نیز برای این تکلیف نوعدوستانه مطرح کرده است و آن عدالت اقتصادی و نفی شکاف طبقاتی است. خداوند درباره توزیع غنایم جنگی که بدون درگیری به دست آمده است (فیء) در میان اقشار ضعیف و محروم، میفرماید: (كَىْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ ٱلْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ؛۳ تا [این اموال] میان توانگران شما دست به دست نگردد).
از نگاه این آیه، توزیع ثروت میان طبقات آسیبدیده یا آسیبپذیر برای تمرکززدایی ثروت و در نتیجه نفی شکاف طبقاتی است. تمرکز ثروت، از آفتهای جامعه است که