یعنی فرشتگان الهی الزام و فشار اجتماعی را انکار نمیکنند، بلکه تداوم حضور در چنین فضایی را نکوهش میکنند که نشان میدهد آن افراد با وجود الزام محیطی این مقدار دارای اختیار و اراده بودند که خود را از فشارهای اجتماعی موجود رها و هجرت کنند. بنابراین سیطره جامعه، انسان را عاجز مطلق نمیسازد بلکه ضعیف و کم اراده میسازد. از همین رو خداوند آنان را مستحق دوزخ خوانده است که با سلب اختیار مطلق سازگار نیست وگرنه مؤاخذه فردی که هیچ آزادی و اختیاری در انتخاب عملکرد خود ندارد، معقول و صحیح نیست؛ یعنی اجبار محیطی از آنان سلب مسئولیت نمیکند.۱
نقد قرآن بر جبر الهیاتی
باورمندان به جبر الهیاتی گاه به آیاتی استناد میکنند که از آنها استنباط جبر شده است. این آیات با بیان سه مطلب، در ظاهر به جبراندیشی میانجامند:
۱. فاعلیت و اراده مطلق الهی
خداوند در قرآن کریم گاه بهصراحت افعالی را که از انسان سرزده است از او سلب میکند و به خود نسبت میدهد و میفرماید: (فَلَم تَقتُلوهُم ولکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم وما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ ولکِنَّ اللّهَ رَمی؛۲ پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند).
همچنین آیهای که هدایت و اضلال بندگان را به خداوند نسبت میدهد و از زبان حضرت موسی علیه السّلام درباره خداوند میفرماید: (تُضِلُّ بِها مَن تَشاءُ وتَهدی مَن تَشاءُ؛۳ هر که را بخواهی به وسیله آن [فتنه] گمراه و هر که را بخواهی هدایت میکنی).
و دیگر آیاتی که آنچه انسانها انجام میدهند را به اراده الهی منسوب میکند و میفرماید: (وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِین؛۴ و تا خدا، پروردگار جهانیان، اراده