تفکر و تعقل دریابد برای برآوردن نیازهایش به اجتماع و یاری دیگران نیازمند است. همچنین بسیاری از ارتباطات انسانی، هیچ ارتباطی با نیازها و خواستههای مادی ندارند و بسیاری از روابط صرفاً به سبب میل و گرایش ذاتی است که انسان به همدلی و همراهیِ دیگران دارد.۱
۲. اختیار انسان
شاید مهمترین مبنای مسئولیتپذیری اجتماعی اختیار انسان باشد؛ چراکه باور به عدم اختیار برای انسان و پذیرش جبر، حق خواست و بازخواست را لغو میکند؛ چنانکه اگر شخصی در زندان به سر میبرد، مسئولیتی در برابر نجات زلزلهزدگان یا خاموش کردن حریق جنگل ندارد؛ چراکه او آزاد نیست تا امکان نجات زلزلهزدگان یا کسانی را که در حریق محاصره شدهاند داشته باشد.
کسی که معتقد است رفتارهای او با اختیار و انتخاب او صورت نمیگیرد، بلکه منشائی غیرقابل کنترل (اعم از داخلی یا بیرونی) دارد و انسان تحت تأثیر عوامل جبرآور رفتار میکند، مسئولیتهای اجتماعی را متوجه خود نمیشمارد؛ چراکه تلقی او از خود، تلقی اسیری است که در بند به سر میبرد و حتی اگر بخواهد نیز نمیتواند نسبت به کسانی که در محاصره حریق هستند ایفای مسئولیت کند.
بنابراین اختیار انسان سبب میشود که «مسئولیت انسان» اصل باشد و باید برای ترک مسئولیت دلیل و مانع را اثبات کرد؛ لذا روابط میان مردم قابل ارزیابی و در موارد تعدی، قابل بازخواست است. همچنین در این صورت است که میتوان به بهبود روابط میان افراد جامعه و رسیدن به رفاه و سعادت عمومی در پرتو مسئولیتپذیری اجتماعی امید داشت.
البته باید توجه داشت که اختیار انسان فقط در مرحله پس از عمل، سبب پذیرش مسئولیت آن عمل و اقدام نمیشود و تنها کارکرد پسینی ندارد بلکه کارکرد پیشینی نیز دارد؛ به این معنا که وقتی دست انسانی برای اقدامی باز باشد و آن اقدام مورد انتظار باشد و او