تخصیص علم باشد مستلزم تقدم شیء بر خودش است»۱
مورد دیگر مخالفت علامه با نظر ابوالحسین بصری در باب ادراک خداوند متعال است. علامه در کتاب معارج الفهم دیدگاه ابوالحسین را مورد تردید قرار میدهد: «از ابوالحسین نقل کردیم که ادراک را نوعی علم میداند. ابوالحسین احتجاج کرده است که ادراک یا خود علم است یا احساس یا چیز دیگری. قول اول مطلوب است و قول دوم در حق خداوند محال است و قول سوم غیر معقول است، بنابراین در حق خداوند متعال ثابت نیست. این دیدگاه اشکال دارد؛ زیرا بر اساس آن از عدم تعقل چیزی نفی آن لازم میآید. در حالی که عدم علم به چیزی به معنای علم به عدم آن شیء نیست».۲
در کتاب کشف الفوائد نیز علامه حلّی در بحث ادراک به صورت ضمنی بدون اینکه نامی از ابوالحسین بیاورد با نظر دیگری موافقت کرده است.۳
مورد دیگری از اختلاف نظر علامه با ابوالحسین بصری در علم الهی است. ابوالحسین بصری در باب علم خداوند به متغیرات اعتقاد دارد که علم خداوند با تغییر معلوم تغییر مییابد ولی این تغییر به ذات راه ندارد؛ به عبارت دیگر با تغییر معلوم علم که اضافه است نیز تغییر پیدا میکند ولی ذات الهی تغییر نمییابد. اما علامه معتقد است که علم الهی با تغیر معلوم تغییر نمییابد. وی در کتاب کشف الفوائد مینویسد:
«ابوالحسین علم را اضافهای میداند که با تغییر معلوم تغییر میکند بدون اینکه در ذات تغییری حاصل گردد ولی حق این است که علم صفتی حقیقی است که اضافه از مستلزمات آن است و با تغییر اضافه تغییر نمییابد».۴