که به نوبه خود این میراث نبوی یعنی وصیت را به برادرش اسحاق [علیه السلام] داد. اسحاق [علیه السلام] آن را به یعقوب [علیه السلام]، و او نیز آن را به یوسف [علیه السلام] منتقل کرد و این کار همچنان پیش رفت تا اینکه سرانجام، موسی [علیه السلام] آن را از طریق شعیب [علیه السلام] دریافت کرد. موسی [علیه السلام] اولین پیامبر بنیاسرائیل و عیسی [علیه السلام] آخرین آنها تلقی میشود.۱ گفته میشود این میراث نبوی را موسی [علیه السلام] به یوشع [علیه السلام]، یوشع [علیه السلام] به داود [علیه السلام]، و او به سلیمان [علیه السلام] منتقل کرد، تا اینکه به عیسی [علیه السلام] رسید. آخرین وصی عیسی [علیه السلام] یعنی بُردَه [علیه السلام]، وصیت را به پیامبر اسلام، محمد [صلی الله علیه و اله] منتقل کرد. محمد [صلی الله علیه و اله] نیز آن را به علی [علیه السلام] سپرد و این روند بین همه ائمه شیعه [علیهم السلام] ادامه یافت.۲
این حدیث در میان شیعیان اثنیعشری به عنوان مثالی از قاعده نصّ، یعنی اعطای صلاحیت از طریق انتصاب، عمل میکند. این حدیث با جملهای منسوب به محمد [صلی الله علیه و اله] پایان مییابد با این مضمون که یگانه امام برحق، کسی است که نصّ سَلَف خود را دارا باشد، یعنی علی [علیه السلام] تنها وصی برحق محمد [صلی الله علیه و اله] است.۳
1.. مثلاً ر.ک: طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۵۱؛ ابن قتیبه، معارف، ص۲۴. با این همه، اسحاق[ علیه السلام] گاهی به عنوان اولین پیامبر عبرانی به حساب میآید. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۵۶.
2.. ابن شهرآشوب،مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶؛ رجب البرسی، مشارق انوار الیقین، ص۵۸؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۳، ص۵۷ـ۵۸؛ گاهی اصل پی در پی بودن وصیت از جانب برخی از خود اهل البیت[ علیهم السلام] شدیداً مورد انتقاد قرار میگرفت. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۴-۳۲۵؛ Vorlesungen, p. ۲۶۰, note ۵ .
3.. بر اساس قاعده نصّ، پیامبر[ صلی الله علیه و اله] قبل از رحلتش به طور صریح و روشن علی[ علیه السلام] را به جانشینی خود تعیین و منصوب کرد. (Muslim Studies, II, ۱۱۲ ff.; Hodgson, op. cit., p. ۱۰, ff.) میتوان شروع این اندیشه را در تاریخ، تا آغاز قرن دوم هجری دنبال کرد. بیانی صریح و مکتوب از این اندیشه را میتوان در زندگینامه محمد[ صلی الله علیه و اله] تألیف ابن إسحاق (د. ۱۵۰/۱۵۱ق)، یافت. مطالب کتاب وی از آغاز قرن دوم هجری سرچشمه میگیرد. بر اساس حدیثی حاوی اطلاعات مفید، که طبری (از طریق سلمةبنفضل) از ابن إسحاق نقل کرده، محمد[ صلی الله علیه و اله] تمام فرزندان عبد المطلب را جمع کرده و علی[ علیه السلام] تنها فرد مهیای یاری پیامبر[ صلی الله علیه و اله]، را در آغوش گرفت و اعلام کرد: «این، برادر من، وصی (یعنی جانشین) من و خلیفه من بر شماست. از او اطاعت و خواستهاش را اجابت کنید. [طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۱، ظاهراً این متن در تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۵، عمداً کوتاه شده است: ... إن هذا أخی و کذا و کذا. همچنین ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶ (إبن إسحاق و طبری)؛ سیوطی، الخصائص الکبری، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷، ۳۰۸-۳۰۹ (به نقل از ابن إسحاق، بدون ذکر وصیت علی [ علیه السلام]). ابن هشام در کتابی که تألیف کرده، این حدیث را کاملاً حذف کرده است]. شیعه بعدها از این حدیث به خاطر اهداف ضدعباسی خود استفاده کرد. طبق حدیثی شیعی، یک بار از علی[ علیه السلام] سؤال شد که چرا به جای عمویش عباس، او وارث محمد[ صلی الله علیه و اله] شد. علی [ علیه السلام] در پاسخ حدیث فوق را نقل کرد (طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۱-۳۲۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۱۷۰). بر اساس دیدگاه أبومخنف (د. ۱۵۷ق)، در زمان مختار (میانه قرن اول هجری) لقب وصی آنگونه که بر علی[ علیه السلام] اطلاق میشد، پیشاپیش رایج بود. آن گونه که نقل شده، مختار از محمدبنحنفیه، پسر علی[ علیه السلام] با تعبیر المهدی ابن الوصیّ یاد میکرد. ر.ک: بلاذری، أنساب، ج۵، ص۲۱۸.