است؛ چراکه میگوید: «علامه حلّی از ابوالحسین بصری در محتوا پیروی کرده اما اصطلاحات فلسفی را به خدمت گرفته است».۱
در حالی که اگر در مقابله میان نظریات، آرای فیلسوفان را نیز مورد توجه قرار میداد تأثیر فلسفه را بر نظریات علامه حلّی بسیار بیشتر از تأثیر نظریات ابوالحسین بصری مییافت.
۱. ۲. به کارگیری پیشفرضهای اثبات نشده و تحمیل آنها به متن
یکی از آفتهای روش مطابقت و مقابله به کار بردن آن به هدف برهانسازی برای فرضیهای علمی است که در ذهن محقق بر اساس یافتههای پیشینی خود یا دیگران سایه افکنده است. در این صورت پژوهشگر این روش را برای یافتن حقائق علمی به کار نمیگیرد بلکه از آن برای اثبات فرضیه مورد قبول خود بهره میبرد، هرچند آنچه که در ذهن و ضمیر خود پنهان داشته دارای استدلال قوی نباشد. به عبارت دیگر روش مطابقت و مقابله اگر برای کشف واقع به کار رود میتواند در صورت حفظ شرایط به نتایج در خور منتهی گردد اما اگر برای اثبات فرضیه پذیرفته شدهای به کار رود نتایج معکوس به همراه خواهد داشت.
با بررسی نوشتار حاضر این فرض تقویت میگردد که نگارنده درپی اثبات فرضیه خود و اقامه دلیل بر آن چیزی است که از پیش پذیرفته است. شواهد زیر مبین این ادعا هستند.
اول اینکه خود وی اعتراف میکند که با پیشفرض معتزلی بودن علامه حلّی این بحث را آغاز کرده است. «با پذیرفتن این پیشفرض که علامه حلّی به مکتب معتزلی جدید و متأخر تعلق دارد این مقاله را باید به دو بخش تقسیم کرد».۲
دوم اینکه ساختار مقاله نیز به هدف اثبات این پیشفرض پیش میرود. وی ابتدا با