هیچ یک از دو فهرست آثار خود ذکر نمیکند. یکی از این دو فهرست در کتاب رجالی وی، خلاصة الأقوال که در سال ۶۹۳ق/۴-۱۲۹۳م نوشته شده، و دومی در اجازهای آمده که وی برای شاگرد خود مُهنّا بن سِنان در سال ۷۰۲ق/۳-۱۳۰۲م صادر کرد. با وجود این هیچ نشانهای وجود ندارد که او هیچ یک از مفاهیم یا اصطلاحات ابن عربی یا سهروردی را در آثار کلامی خود آورده باشد. این تحول، تنها دو قرن بعد، در عصر ابن ابی جمهور احسائی (د. ۹۰۴ق/۱۴۹۹م) رخ داد که برای تلفیق این دو جریان مختلف [کلام و عرفان] کوشید.
۱. ۴. [علامه حلّی و ابوالحسین بصری]
حلّی در دیدگاههای خود راجع به مسائل کلامی، معمولاً از مواضع مکتب ابوالحسین بصری پیروی میکند؛ البته به استثنای تمام آموزههایی که شیعیان در خصوص آنها به طور سنتی با معتزلیان اختلاف داشتند، و حلّی در خصوص آنها بدون استثنا از سنت تشیع پیروی میکند.
حلّی برخلاف پیروان ابوالحسین بصری، خصوصاً ابن مَلاحِمی و نیز تقیالدین، غالباً به جای اصطلاحات سنتی کلامی که مورد استفاده فخرالدین رازی نیز بود، از اصطلاحات فلسفی استفاده میکرد؛ اما این موضوع معمولاً باعث ایجاد تفاوت محتوایی میان حلّی و پیروان پیشین ابوالحسین بصری نمیشود.
در ادامه، هم مثالهای بیانگر مسائل کلامی اصلیِ مورد اختلاف حلّی و مکتب ابوالحسین بصری با بهشمیّه و هم روش حلّی در گنجاندن اصطلاحات و مفاهیم فلسفی در این مبحث میآید،.
از نکات مهمی که حلّی در مورد آنها به پیروی از مکتب ابوالحسین بصری با بهشمیّه اختلاف دارد، ردّ نظریه حالات (احوال، جمعِ حال) است که ابوهاشم با