آدم [علیه السلام] معین شده بود، وی را کشته است. با تولد شیث [علیه السلام]، خداوند به آدم دستور داد که او را جانشین (وصی) خود قرار دهد، اما این حقیقت را کتمان کند. در نتیجه رسم (سنت) کتمان وصیت پیریزی شد.۱
برخی عقاید دیگر که باید مخفی نگاه داشته شوند، در گفتوگویی میان ابوحمزه ثمالی و علی زین العابدین [علیه السلام] آمده است. ابوحمزه نظر امام [علیه السلام] را در رابطه با سه موضوع خواستار شد و تقاضا کرد که جوابها بر اساس تقیّه نباشد (تقاضایی که قطعاً نشان میدهد ثمالی این موضوعات را بالقوه خطرناک میدانسته است). زینالعابدین [علیه السلام] این تقاضا را پذیرفت. اولین سؤال راجع به ابوبکر و عمر بود (که در حدیث با تعبیر فُلانٌ و فلانٌ به آنها اشاره شده):۲ امام گفت [تمام] لعنتهای خداوند بر آنان است، و آن دو بیایمان و مشرک از دنیا رفتند. سؤال دوم راجع به توانایی ائمه [علیهم السلام] در آوردن معجزاتی از قبیل زنده کردن مردگان و راه رفتن روی سطح آب بود؛ و جواب این بود که آنها قادر به چنین کارهایی هستند. زین العابدین [علیه السلام] در پاسخ به سومین سؤال تأکید کرد که هر یک از ائمه [علیهم السلام]، علاوه بر اطلاعاتی که در هر ساعت [به آنها] میرسد، همان علم پیامبر [صلی الله علیه و اله] را دارند.۳
هر پاسخ به عقیده سرّیِ متفاوتی ناظر است. اولین پاسخ راجع به اعتقاد به گناهکار یا حتی ملحد بودن اصحاب پیامبر [صلی الله علیه و اله] به طور کلی، و سه خلیفه اول به طور خاص، میباشد. پاسخ دوم بخشی از مجموعه عقاید مربوط به خصوصیات فرابشری ائمه [علیهم السلام] را شکل میدهد. پاسخ سوم به طور خاص به یکی از این عقاید
1.. قطب الدین راوندی، قصص الأنبیاء، ص۶۱؛ و به نقل از آن، علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۲۴۰.
2.. در مورد این عنوان دو خلیفه اول ر.ک: Kohlberg, "Some Imāmī Shī‘ī Views on the Ṣaḥāba", p. ۱۶۶-۱۶۷. گفته میشود عبداللّهبنسبأ، که اولین منتقد و تبرّیجوینده از اصحاب برجسته توصیف شده، استدلال کرده تقیّه در مورد موضوع دو خلیفه نخست مجاز نبوده است (اشعری قمّی، المقالات و الفرق، ص۲۰).
3.. صفار قمّی، بصائر الدرجات، ص۲۶۹، ش۲.