کسی که پاکزاده است، به وی آسیبی نخواهد رساند، در واقع ماهیت واقعی آنها را آشکار کرد. هنگامی که عثمان بعدها آن دو نفر را در کوفه میبیند و احادیث شیعیای را که با هم شنیده بودند به آنها یادآوری میکند، یکی از آنها منکر میشود و دیگری میگوید چنین چیزهایی را به یاد نمیآورد. عثمان سعی میکند با خواندن یکی از آن احادیث حافظه آنها را احیا کند، و به خاطر تکرار آن حدیث، توبیخ میشود. از این رو، آن دو مرد در رعایت مقررات سکوت، سختگیرتر از عثمان معرفی میشوند.۱ در گزارشی دیگر، یکی از یاران صادق [علیه السلام] عراق را به مقصد مدینه ترک میکند و در راه بر پشت شترش با کسی همراه میشود که میدانسته بسیار ضدشیعی است (کُنتُ أعرِفهُ بخلاف شدید). هنگامی که به مدینه میرسند، آن مرد شیعه از اینکه میبیند صادق [علیه السلام] با احترام بسیار از همسفر وی استقبال کرده و احادیث سرّی شیعه را برای وی نقل میکند، بسیار متعجب میشود؛ در اینجا نیز، عقاید واقعی آن مرد برای امام [علیه السلام] هویدا بوده است.۲
ائمه [علیهم السلام] از تأثیرات روانشناختی و احتمالی رازداری بلندمدت آگاه بودند. از این رو گفته میشود باقر [علیه السلام] ۷۰۰۰۰ (و به نقلی ۹۰۰۰۰) حدیث را برای صحابی خود، جابر بن یزید جُعفی (د. ۱۲۸ق/۷۴۵-۷۴۶م)۳ نقل کرد، که جابر به امر امام [علیه السلام]، آنها را برای کسی بیان نکرد. پس از درگذشت باقر [علیه السلام]، جابر به صادق [علیه السلام] گفت این بار بردوش وی سنگینی میکند (به نقلی: تا زمانی که او گاهی احساس میکرد دارد دیوانه میشود). امام [علیه السلام] او را راهنمایی کرد که به صحرایی (به نقلی: به کوهها) رفته، حفرهای در زمین حفر کرد، سر خود را در حفره کرده و مضمون آن احادیث را فریاد زده، و حفره را پر کند. آنگاه زمین راز وی را در