جالب اینجاست که در تفاسیر مربوط به شکل این سازه هیچگاه از شباهت آن به اشک نامی برده نشده است. لذا به نظر میرسد تعبیر ایشان از همه احتمالات ضعیفتر باشد؛ چرا که اولاً در هیچ کتاب یا منبع مکتوب یا شفاهی وجود ندارد. ثانیاً احتمالات دیگری را نیز میتوان برای شکل آن در نظر گرفت که میتواند معقولانهتر باشد مثل اینکه برگرفته از معماری خاص اسلامی و یا گرتهبرداری از شکل گنبد باشد.
و یا گنبدی شکل بودن سقف سقاخانهها: «این کار بیان نمادینی از تأثیر متقابل تشنگی کربلا [بر افراد] شده است و همچنین نماد مراسم تدفین [و زیارت] است تا آنجا که بر روی منبع آب گنبدی قرار داده شده که حاکی از ضریح شهید مقدس میباشد».۱
این مورد نیز ممکن است به سبب سبک خاص معماری ایرانی در گنبدی ساختن سقف اماکن جهت خنک نگه داشتن فضای داخلی و به طور مشخص در اینجا برای خنک نمودن آب باشد. به طور کلی هیچ دلیل و تفسیری برای ساختن بعضی از سقاخانهها به این شکل وجود ندارد و منشأ چنین شکلی معلوم نیست.
به عبارت دیگر او برای این نمادسازی خود دلیلی ارائه نمیدهد و لذا همانطور که او میتواند احساس خاصی از یک نماد داشته باشد و بر اساس سلیقه خود آن را رمزگشایی و معنا نماید، هر یک از ما نیز میتوانیم چنین عملی را انجام دهیم. یعنی به همان مقدار که تفسیر ذوقی یک فرد از این مراسمها قابل استناد نیست، رمزگشایی ایشان هم فاقد وجههای برای تأیید میباشد.
علت این تحلیل نادرست هم به احتمال بسیار زیاد عدم استفاده نویسنده از اطلاعات شفاهی مردم کوچه و بازار میباشد که از همان مبنای اشتباه ایشان نشأت میگیرد. به عبارت دیگر نویسنده بر اساس مشاهدات خود و روحیه هنری که