نشانه و نماد را باید با صاحب نشانه مورد بررسی قرار داد. به نظر میسد از دیدگاه او نماد به خودی خود فاقد معنی است و باید معنی را به آن القا کرد یا معنا را اختراع نمود. (دیدگاه دوم) به عبارت واضح تر او در برخورد با نشانهها معناسازی میکند نه معنایابی. متأسفانه ایشان چنین مبنایی در برخورد با نمادها دارد و این مبنا و این نگاه را در قضاوتها و تحلیلهای خود تأثیر میدهد.
به عنوان مثال او نصب آینه در نخل (سازهای که جهت عزاداری بیشتر در استان یزد مورد استفاده قرار میگیرد) را به این صورت نمادسازی میکند که با این کار، ناظر بیرونی میتواند خود را همراه با امام احساس نماید.۱ اما در نگاه مردم چنین تصوری از این کار وجود ندارد چرا که آنها دلیل و فلسفه خاصی برای کار خود قائل نیستند. آن را برای جذابیت بیشتر و زیبایی انجام میدهند تا به وجود آوردن چنین احساسی.
و یا شکل نخل را اقتباس شده از اشک عزاداران حسین علیه السلام میداند: «در این میان نخل در طی قرنها شباهتش را به تخت روان اصلی خود گم کرده است و تبدیل شده به سازهای با اندازههای مختلف از کوچک تا بسیار بزرگ، شبیه به یک توری شبکهای چوبی به شکل قطره اشک که یادآور اشکی است که مؤمنان برای امام حسین علیه السلام ریختند».۲
برای شکل این سازه تفاسیر مختلفی ذکر شده است که هیچکدام سندی ندارد و همگی احتمال است.۳ از این میان، سه احتمال قابل تأملتر است:
الف) چون با تزئیناتی که بر روی آن انجام میشود، شبیه به درخت خرما میگردد، به آن نخل میگویند.۴
ب) این تابوت و با این شکل اما در مقیاسی کوچکتر برای تشییع اشخاص