نکته مهم دیگر اینکه، علاوه بر رابطه موروثی بین پیامبران، اوصیا و ائمه علیهم السلام، خداوند نیز به عنوان مورّث معرفی شده است.۱
د) تحلیل روایات
با توجه به انتساب ارث به ائمه علیهم السلام و اوصیا در روایات (منابع ذکرشده از کافی و بصائر در این بخش)، به نظر میرسد رابطه طرفین، رابطهای حقوقی است نه حقیقی؛ در حالی که در ارث، رابطه حقیقی شرط است؛ یعنی بر اساس یکی از روابط چندگانه در ارث، عنوان وارث بر شخص صدق میکند.
بنابراین با ملاحظه متعلق ارث، که به طور کلی جنبه ربّانی دارد و خداوند آنها را در اختیار افرادی خاص قرار داده است، میراث پیامبران مربوط به شخصیت حقوقیشان است و پیامبران فقط پذیرنده و انتقالدهنده آن هستند؛ لذا بدون اذن الهی حقّ تصرف در آن را ندارند.
همچنین تعیین افراد خاصی از خانواده پیامبران برای دریافت ارث، و اعلام آن پیش از رحلت پیامبران، قرینهای است بر اینکه ارث پیامبری، غیر از ارث مطرح در فقه و عرف است، وگرنه، نه متعلق ارث خاص بود و نه وارث.
مطرح شدن خداوند به عنوان مورّث در کنار پیامبران، شاهد دیگری بر تفاوت ارث پیامبری با ارث عرفی و فقهی است، همچنانکه دریافت ارث، نشانه و علامتِ جانشینی اوصیا و ائمه علیهم السلام است. بنابراین ارث، موجب رسیدن به مقام امامت نمیشود، تا دلیل بر آن باشد.
و سرانجام، برخلاف ارث پیامبری، انتقال ارث بر اساس وراثت رایج در فقه و عرف، بعد از مرگ مورّث است. این تفاوت خود قرینهای است بر مأموریت پیامبران