33
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم

هدف ذهنی‌سازی اموری، مانند ماهیت صفات خدا، مطرح کرد. به اعتقاد ابوهاشم، جواهر (ذوات، جمعِ ذات) فی نفسه با یکدیگر تفاوت ندارند، بلکه اختلاف‌شان ناشی از صفت ذاتی (صفة ذاتیة / صفة الذات) است که ضرورتاً با جوهر همراه است و این مطلب بر خداوند نیز صدق می‌کند. خدا به خاطر صفت ذاتی‌‌اش، خداست. به محض موجود شدن جوهر، ویژگی جوهر ضرورتاً چند صفت ذاتی (صفات مقتضاة عن الذات) را ایجاب می‌‌کند. در خصوص خدا، که جاودانه است، این صفات ذاتی عبارتند از عالم بودن، قادر بودن، وجود داشتن، و حیّ بودنِ او.

حلّی، به پیروی از مکتب ابوالحسین بصری،  [با این مسئله] مخالف بود؛ و  [معتقد بود] جواهر فی نفسه با یکدیگر متفاوت بوده و  [این تفاوت]، مقتضی هیچ صفت ذاتی دیگری نیست. لذا ذات خدا به خودی خود، یک ذات متمایز (ذات متمیزة) است که به معنای دقیق کلمه با تمام جواهر دیگر تفاوت دارد. در نتیجه، حلّی عالم بودن، قادر بودن، وجود داشتن و حیّ بودنِ خدا را ذات متمایز، نه حالات، خدا می‌داند که به واسطه آن علم دارد، قدرت دارد و.... از این رو، وی توصیف ابوهاشم از حیّ بودن خدا به عنوان یک حالت را که به سبب آن می‌‌تواند عالم یا قادر باشد، ردّ کرده، و در عوض معتقد بود که حیّ بودن یعنی عالم بودن و قادر بودن، برای حیّ محال نیست. اما در مورد وجود داشتن خدا، او باز هم نظریه ابوهاشم، مبنی بر این که وجود داشتن خدا یک صفت ذاتی متفاوت با ذات اوست، را ردّ کرده، و در عوض می‌گفت وجود خدا عین ذات اوست.

اما حلّی باز هم به پیروی از مکتب ابوالحسین بصری، پاسخ ابوهاشم به مسئله چگونگی شناخت صفات خدا را می‌‌پذیرد. صفات به وسیله ممیِّز جوهری (حُکم، مفردِ اَحکام) که ناشی از آنهاست، شناخته می‌‌شوند. مثلاً توانایی انجام فعل متقن، ممیِّز جوهری فاعل عالم است. هرچند به عقیده حلی، ممیِّز جوهری در مورد خدا ناظر به امر دیگری غیر از ذات اوست که تنها در مخیّله انسان وجود دارد و در واقع


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
32

هیچ یک از دو فهرست آثار خود ذکر نمی‌‌کند. یکی از این دو فهرست در کتاب رجالی وی، خلاصة الأقوال که در سال ۶۹۳ق/۴-۱۲۹۳م نوشته شده، و دومی در اجازه‌‌ای آمده که وی برای شاگرد خود مُهنّا  بن سِنان در سال ۷۰۲ق/۳-۱۳۰۲م صادر کرد. با وجود این هیچ نشانه‌‌ای وجود ندارد که او هیچ یک از مفاهیم یا اصطلاحات ابن عربی یا سهروردی را در آثار کلامی خود آورده باشد. این تحول، تنها دو قرن بعد، در عصر ابن ابی جمهور احسائی (د. ۹۰۴ق/۱۴۹۹م) رخ داد که برای تلفیق این دو جریان مختلف  [کلام و عرفان] کوشید.

۱‌. ۴. [علامه حلّی و ابوالحسین بصری]

حلّی در دیدگاه‌های خود راجع به مسائل کلامی، معمولاً از مواضع مکتب ابوالحسین بصری پیروی می‌‌کند؛ البته به استثنای تمام آموزه‌هایی که شیعیان در خصوص آنها به طور سنتی با معتزلیان اختلاف داشتند، و حلّی در خصوص آنها بدون استثنا از سنت تشیع پیروی می‌کند.

حلّی برخلاف پیروان ابوالحسین بصری، خصوصاً ابن مَلاحِمی و نیز تقی‌الدین، غالباً به جای اصطلاحات سنتی کلامی که مورد استفاده فخر‌الدین رازی نیز بود، از اصطلاحات فلسفی استفاده می‌‌کرد؛ اما این موضوع معمولاً باعث ایجاد تفاوت محتوایی میان حلّی و پیروان پیشین ابوالحسین بصری نمی‌شود.

در ادامه، هم مثال‌‌های بیانگر مسائل کلامی اصلیِ مورد اختلاف حلّی و مکتب ابوالحسین بصری با بهشمیّه و هم روش حلّی در گنجاندن اصطلاحات و مفاهیم فلسفی در این مبحث می‌آید،.

از نکات مهمی که حلّی در مورد آنها به پیروی از مکتب ابوالحسین بصری با بهشمیّه اختلاف دارد، ردّ نظریه حالات (احوال، جمعِ حال) است که ابوهاشم با

  • نام منبع :
    کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 642
صفحه از 302
پرینت  ارسال به