از عقاید قابل دفاع نبودهاند. اینان خاستگاه این تحول فکری را مدرسه بغداد میدانند که محل داد و ستد علمی شیعیان و معتزلیان بوده است.۱ در پاسخ به این دیدگاه میتوان یادآور شد که پیش از مراودات علمی شیعه با معتزله در بغداد، مباحث کلامی در میان شیعیان رونق داشته و نظریهپردازان بزرگی در میان ایشان بوده که ضمن طرح بحثهای کلامی دقیق، هیچ گونه تشبیهی را برنمیتافتند.
شواهد نشان میدهد که نخستین امامان شیعه، معارف اعتقادی را برای جامعه شیعی بیان کردهاند. از روزی که حضرت رسول صلی الله علیه و اله، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را شاخص حق و باب شهر علم معرفی و بر لزوم پیروی و یاری آن بزرگوار تأکید کرد و با ارج نهادن به جایگاه «شیعه علی»،۲ گردآمدن گروهی را بر محور علی علیه السلام سبب شد، بهتدریج شکلگیری چارچوب معرفتی متمایزی برای جامعه شیعه را در پرتو آموزههای کلامی اهلبیت علیهم السلام رقم زد. با نگاهی کلی به پهنه تاریخ تفکر امامیه و اندکی تأمل، میتوان دریافت که اصحاب بزرگ اهلبیت علیهم السلام چنانکه در یادگیری شریعت و احکام فقهی به خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله پناه میبردند، در فهم معارف اعتقادی نیز برای ایشان مرجعیت و اعتبار معرفتشناختی قائل بودند.۳ با توجه به این مطالب، گزافه نیست اگر بگوییم که باید پایههای اندیشه کلامی امامیه را از نخستین امامان شیعه در مدینه و رهنمودهای هوشمندانه آنان بجوییم.۴
یکی از نشانههای شکلگیری کلام شیعه بر محور مدینه، میراث بازمانده از این دوره در میان روایات فریقَین است. نیک پیدا است که در این دوره نه برای
1.. مهمترین بخش از تبادلات فکری بین شیعه و معتزله را شیعیانی همچون نوبختیان و معتزلیان شیعهشده رقم زدهاند که در بغداد میزیستند و حیات علمیشان نیز در آن سامان بود.
2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۵.
3.. شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۴۳؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص ۷۱۱.
4.. سبحانی، «کلام امامیه: ریشهها و رویشها»، ص ۲۳۔۲۴.