زراره، امام کاظم علیه السلام را با نص میشناخته و آنچه باعث شد زراره عبید را به مدینه بفرستد، تردید در این بود که آیا در این شرایط درست است که امام کاظم علیه السلام را به مردم معرفی کند. این پاسخ در روایتی که ابراهیم بنمحمد همدانی، عالم موثق و وکیل امام رضا علیه السلام،۱ از امام رضا علیه السلام نقل کرده، بیان شده است:۲
از امام رضا علیه السلام پرسیدم: «مرا از زراره مطلع کنید، آیا به پدرتان علیه السلام معرفت داشت؟». امام علیه السلام فرمود: «آرى». به ایشان گفتم: «پس براى چه فرزندش عبید را براى جویا شدن از امامت بعد از جعفر بنمحمد علیه السلام فرستاد؟». امام علیه السلام فرمود: «زراره به پدرم علیه السلام معرفت داشت و به نص پدرم علیه السلام هم مطلع بود. پسرش را به سوى پدرم فرستاد تا بپرسد آیا جایز است تقیه را کنار بزند و آشکارا امامتش را اعلام کند. زمانى که این امر فاصله افتاد و تکلیف به او نرسید، قرآن را برداشت و گفت كه امام من همان از فرزندان امام صادق علیه السلام است که قرآن امامت او را ثابت کرده است.۳
این روایات را فضای آن روز تأیید میکند. گزارشهای تاریخی بهخوبی خفقان موجود آن روزگار را نشان میدهد. منصور عباسى، حاکم مدینه را موظف به زیر نظرگرفتن و جاسوسى از خانواده امام صادق علیه السلام کرد تا بفهمد امامت بعد از امام صادق علیه السلام به چه کسى مىرسد و او را به قتل برساند. ابو ایوب خوزى میگوید:
منصور در دل شب كسی را به سوى من فرستاد. پس از داخل شدن بر ایشان، دیدم بر تخت خودش نشسته و در یک دستش شمع و در دست دیگرش نامهای بود. وقتى سلام کردم نامه را به سوى من پرتاب کرد و گریست و گفت: «این نامه محمد بنسلیمان است که خبر داده