شخصیت برجسته دیگری که در عین اعتقاد به استطاعت قبل از فعل، دیدگاه متمایزی ارائه داده، هشام بنسالم است. وی در عین همراهی با زراره، در اعتقاد به بازگشت قوه استطاعت به جسم انسان۱ با او اختلاف نظر داشت. بیگمان این نگرش هشام بنسالم به نگاهش به حقیقت انسان بازمیگشت. وی انسان را فقط همین جسم و بدن میدانست.۲
بر اساس نگاه هشام بنسالم، بدیهی است که قدرت و استطاعت از جمله قوای انسان است و برای همین جسم قابل تصویر خواهد بود. هشام بنسالم استطاعت را بخشی از مستطیع (انسان) میدانست؛۳ یعنی معتقد بود چون استطاعت به جسم برمیگردد، امور بیرونی مثل رفع مانع، فراهم بودن وقت و امکانات و ابزار تحقق فعل، جزء استطاعت نیست. این سخن در واقع سخن زراره و مؤمنالطاق است که معتقد بودند: «فکل صحیح مستطیع»؛ بدین معنا که تحقق استطاعت منوط به امور بیرونی نیست، بلکه به مجرد اینکه صحت وجود داشت، مفهوم استطاعت محقق میشود. شایان ذکر است که در منظومه فکری هشام بنسالم، تحقق خارجی افعال