بکیر بناعین بر آن است که در میثاق از شیعیان بر ولایت اهلبیت علیهم السلام پیمان گرفته شده است۱ و حمران با نقل چند روایت در این موضوع، اعتقادش به عهد الهی بودن امامت را نشان میدهد.۲
تأمل در روایات خاندان اعین روشن میكند که اینان تنها به نقل چند روایت ساده بسنده نکردهاند، بلکه با اشاره به ابعاد مختلف معرفت فطری، معارف عمیقی را مطرح ساختهاند؛ مثلاً بر بنیادی بودن معرفت فطری تأكید فراوان دارند، چنانکه اگر انسان در آن عالم معرفت به خداوند پیدا نمیکرد، هرگز در این عالم به خدا معرفت نمییافت.۳ تمام انسانها با فطرت الهی به دنیا میآیند و این معرفت، مخصوص بخشی از انسانها نیست، چنانکه قابل تغییر نیز نیست.۴ برخلاف معرفت به خداوند، معرفت به پیامبر صلی الله علیه و اله و ائمه علیهم السلام همگانی نیست و برخی انسانها بدان معترف شده؛ اما برخی دیگر آن را نپذیرفتهاند و شناختی برایشان ایجاد نشده است.۵ اخذ پیمان و معرفت در چند جای مختلف (عالم ذرّ، عالم اظله و عالم ارواح) رخ داده است.۶
کثرت روایات، بهخصوص از سالهای آغازین صدور گسترده و عمومی این روایات از سوی امام باقر علیه السلام، و تفصیل و جزئینگری موجود در روایات زراره از دغدغه، اندیشهورزی و نظریهپردازی او خبر میدهد. کلام شهرستانی در مورد نظریه زراره در مسئله معرفت، شاهدی بر طرح یک نظریه از سوی زراره در این زمینه است. میتوان از شواهد نتیجه گرفت که نظریه زراره در عصر خود او مطرح
1.. برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۱۳۵.
2.. برای نمونه نک: عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص۱۲۶.
3.. شیخ صدوق، التوحید، ص ۳۳۰.
4.. همان، ص ۳۳۰۔۳۳۱.
5.. عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۳۷۴؛ ج ۲، ص ۱۲۶.
6.. کلینی، كافی، ج ۱، ص ۴۳۸.