در زمان خود و زاهدترین آنان و برترین آنان بود». در ادامه، حضرت بخشی از حالات معنوی ایشان را نقل میکنند.۱ خدا کسی را که مطیع او باشد حفظ خواهد کرد.۲ کسی که حسن نیت واقعی داشته باشد نیز چنین است.۳ بنا بر مبنای امرٌ بین الامرین - که مبنای شیعه در انتساب امور اختیاری است - انتساب تقوا و اطاعت به معصوم نیازمند اثبات جداگانه نیست.
آنچه به طور خلاصه از این متون استفاده میشود این است که معصوم برای ترک گناه تلاش میکند۴ و حفظ الهی را میپذیرد. به عبارت دیگر، هنگامی که خدا معصوم را با ابزارهای گوناگون کمک میکند تا مرتکب گناه نگردد، معصوم نیز همه تلاش خود را به کار میگیرد تا این مدد الهی را بپذیرد و از انجام گناه بپرهیزد. به عبارت سوم، عصمت، مجموعهای از مدد خدا و تلاش معصوم برای تضمین پرهیز معصوم از گناه (و خطا) است. ازاینرو تلاش معصوم در ترک
1.. ابنبابویه، الامالی، ص۱۷۸ ـ ۱۷۹.
2.. یک: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکرُهُ یعْصِمُ مَنْ أَطَاعَهُ وَلَا یعْتَصِمُ بِهِ مَنْ عَصَاهُ» (الکلینی، الکافی، ج۸، ص۸۱، ح ۲۹ (و برای دیدن شرح آن ر.ک: المجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲۵، ص۱۸۸ - ۱۸۹). برای اطلاع بیشتر ر.ک: بیابانی اسکویی، نبوت، تهران: نبأ، ۱۳۹۰، ص۱۲۲ - ۱۲۳.
دو: إِنَّ اللَّهَ عز و جل یقِی بِالتَّقْوَی عَنِ الْعَبْدِ مَا عَزَبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَیجْلِی بِالتَّقْوَی عَنْهُ عَمَاهُ وَجَهْلَهُ وَبِالتَّقْوَی نَجَا نُوحٌ وَمَنْ مَعَهُ فِی السَّفِینَةِ وَصَالِحٌ وَمَنْ مَعَهُ مِنَ الصَّاعِقَةِ وَبِالتَّقْوَی فَازَ الصَّابِرُونَ وَنَجَتْ تِلْک الْعُصَبُ مِنَ الْمَهَالِک...» (الکلینی، الکافی، ج۸، ص۵۲، ح۱۶).
3.. «وَقَالَ الامام الباقر علیه السّلام: «إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ عَبْدٍ حُسْنَ نِیةٍ اکتَنَفَهُ بِالْعِصْمَةِ» (حلوانی، نزهة الناظر وتنبیه الخاطر، ص۹۷، ح۵) واکتَنَفُوا فُلانًا: إذا أَحاطُوا بِهِ من الجَوانِبِ واحْتَوَشُوه، ومنه حَدِیثُ یحْیی بنِ یعْمَرَ: «فاکتَنَفْتُه أَنَا وصاحِبی» أی: أَحَطْنَا به من جانِبَیه. (الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۲، ص۴۶۸).
4.. در اینجا، توضیح فخر رازی ذیل آیه ۲۰ سوره سبأ (وَلَقَدْ صَدَّقَ علیهْمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ) و چگونگی تلاش انبیا برای ترک تبعیت ابلیس و در نتیجه، استفاده عصمت آنان از این آیه درخور توجه است ( ر.ک: الرازی، کتاب الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۱۲۱).