پذیرفتهاند و آن را بر خدا لازم میدانند، اما بر این باورند که خدای سبحان انجام امور ارادی را به انسان تفویض کرده و دخالتی در آن ندارد. آشکار است که این، خود گونهای محدودسازی قدرت خدای سبحان در زمینه افعال ارادی انسان است. به عبارت دیگر، اگرچه معتزله از مخمصه جبرگرایی اشاعره، فلاسفه و عرفا گریختهاند، اما به دلیل کمبود در فهم ظرائف چگونگی نفوذ اراده الهی در افعال ارادی انسان، قدرت خدا را در این زمینه محدود ساختهاند؛ اما پیروان اهلبیت علیهم السّلام با پذیرش نظریه مترقی امر بین الامرین، هم توحید افعالی را در همه امور جهان (که افعال معصوم، یکی از مصادیق آن است) حفظ کردهاند و هم برای قدرت و تلاش وی جایگاهی درخور تعریف کردهاند که وی را از محدوده افراد دارای تکلیف خارج نسازد. بار دیگر لازم است تأکید شود که بسیاری از جزئیات بیانشده در آیات و روایات (درباره ماهیت و فرایند منشأ عصمت) در تحلیلهای عرفا، فلاسفه و متکلمان مسلمان، بهویژه «غیرامامیان» یافت نمیشود.
عصاره سخن اینکه واکاوی دیدگاههای اندیشمندان مسلمان ما را به این مرحله رهنمون ساخت که گرچه هر یک از متکلمان، فلاسفه و عرفا در حد بضاعت خویش در میدان حل معمای منشأ عصمت تاختهاند، اما این موضوع لطیفتر و پیچیدهتر از آن است تا در فراچنگ این فرهیختگان درآید.۱
ژرفاندیشی در عبارات اندیشمندان مسلمان درباره این مسئله، آشکارکننده این حقیقت است که آنان با تاملات خویش به همه مؤلفههای مذکور در آیات و روایات برای منشأ عصمت دست نیافتهاند. همچنین در دستگاه اندیشهای بسیاری از آنان منشأ عصمت، اگر دارای اجزاست، سازوکار نظاممند و