خویش از آلوده شدن به گناهان که انعکاس وسیعی در آیات و روایات دارد، در بیشتر متون معتزله و همه کسانی که مانند آنان متکی بر تحلیلهای عقلانی در اینجا به بحث پرداختهاند، دیده نمیشود. حداکثر این است که در عبارتهای برخی از معتزله و پیروانشان، امتناع از گناه به معصوم نسبت داده شده است.
در ادامه توجه به این نکته لازم است که معتزله لطف را بر خدا واجب میدانند؛ اما چنین وجوبی از آیات و روایات برداشت نمیشود؛ به جز مواردی که خداوند چیزی را خود بر عهده گرفته باشد که در این صورت، ایجاب از سوی خود اوست، نه از سوی غیر او.۱
به طور خلاصه، شاید بتوان چنین جمعبندی کرد که معتزله در نظریهپردازی در این بحث، دو وسیله بیشتر نداشتند: یکی آیات و روایات همراه برداشت جبرگرایانه اهل حدیث که آنان از پذیرش اینگونه فهم و بسیاری از روایات آن تن زده بودند؛ وسیله دوم، تحلیلهای عقلانی بود که نهایت تلاش آنان همان شده که در بررسی دیدگاه آنان گذشت. این در حالی است که پیروان اهلبیت علیهم السّلام میتوانستند از طریق تبیین و تفسیر اهلالبیت علیهم السّلام به جزئیات بسیاری از آنچه عقل یا قرآن کریم بر آن دلالت دارد دست یابند. از همین روست که در تعریف عصمت از سوی پیروان اهلبیت علیهم السّلام نیاز نیست که پیوسته در واژه لطف محدود باشند؛ بلکه طیف وسیعی از مصادیق لطف در آیات و روایات این موضوع وجود دارد که میتوانند از آنها در تشریح الطاف الهی و نیز