العلوم را درباره تعریف تأیید و عصمت آورده است. اگر فیض را فیلسوف بدانیم یا دستکم وی را در این مسئله، پیرو مسلک فلاسفه ارزیابی کنیم، همه آنچه در بالا درباره این قسمت از گفتار ملاصدرا گذشت درباره وی نیز جاری است.
فیاض لاهیجی (م۱۰۷۲ق) در دو اثر خویش به عصمت و منشأ آن پرداخته است. وی در گوهر مراد درباره وجوب عصمت انبیا علیهم السّلام عصمت را به دو گونه تعریف کرده است: طریقه حکما و طریقه متکلمین. آنچه وی درباره شیوه متکلمین آورده، در بخش دیدگاه متکلمان امامیه در عصر غیبت گذشت. وی در تشریح شیوه حکما مینویسد: «مراد از عصمت، غریزهای است که با وجود آن، داعی بر معصیت صادر نتواند شد با قدرت بر آن؛ و این غریزه، عبارت از قوت عقل است به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی شود».۱
او همچنین بیان میکند که «بنا بر تحقق خاصیت ثالثه، جمیع قوای نفسانی، مطیع و منقاد عقلاند و عقل - من حیث هو عقل - ممتنع است که اراده معصیت و فعل قبیح از او صادر گردد».۲ وی پیش از این بیان کرده که استکمال انسان به حسب دو قوه است: نظری و عملی. رئیس قوای عملی، قوه فاعلی است و سایر قوای عملیه، خادمان او هستند. کمال قوه فاعلی به دو چیز است: یکی، قوه تأثیر و دومی، انقیاد و اطاعت قوای عملیه برای آن؛ پس کمال قوه عملیه به یکی از اجزایش که قوه تأثیر باشد، منوط به خاصیت ثالثه است؛ یعنی تأثیرش محتاج به آلات و اسباب طبیعیه نیست.۳
پس به طور خلاصه، بنا بر مسلک حکما، وی عصمت را «قوه عقل» میداند