پروردگاری انسانی است و گویا پرستش وی بعد از عبادت خدا رواست. به طور خلاصه، ابنسینا علم پیامبران را در حد عقل بالفعل، عمل آنان را در حد عدالت و وحی الهی را برای تحمل بار نبوت لازم شمرده است.
همانگونه که در تبیین محمدتقی استرآبادی گذشت، برخی عناصر دیدگاه ابنسینا، مانند رسیدن پیامبر به عقل فعال و اتصال به آن، پیش از وی در دیدگاه فارابی نیز وجود و محتمل است که وی این دیدگاه را متأثر از فارابی یا امثال او اخذ کرده باشد. ظاهراً دارا بودن حکمت نظری از دید ابنسینا، عبارتی دیگر از قوه قدسیه است که در توضیح محمد تقی استرآبادی گذشت؛ یعنی کسی که به حکمت نظری رسیده، با سرعت فراوان از مبادی به نتایج میرسد و از دیدگاه ابنسینا، فارابی و محمد تقی استرآبادی، پیامبر به این مرحله نائل گردیده است. امتداد دیدگاه ابنسینا را در فیلسوفان و متکلمفیلسوفانی مانند ابنمیثم، فیاض لاهیجی و جوادی آملی قابل پیگیری است که خواهد آمد.
یکی دیگر از فیلسوفانی که در این دسته میگنجند، ملاصدراست. دیدگاههای وی در همه آثارش یکسان نیست. وی از سویی قائل به امر بین الامرین است.۱ ظاهراً او این مطلب را از فخر رازی در المباحث المشرقیه اخذ کرده و فخر رازی انسان را در افعال خویش مجبور میداند.۲ گزیده سخن اینکه همانگونه که گذشت، امر بین الامرین طبق مبانی فلاسفه، چیزی جز جبر را در بر ندارد.۳
از سوی دیگر، وی در تفسیر خویش بر قرآن کریم، ابتدا تأیید را تعریف میکند و آن را تقویت انسان با بصیرت از داخل و قدرت اقدام و فراهم نمودن شرایط از خارج میداند و تأیید به روحالقدس را هم از این مقوله میشمارد.