استاد جوادی آملی معتقد است:
حکمای مسلمان، عصمت را گذشته از مقام اثبات در مقام ثبوت و نفسالامر مطرح میکنند (بر خلاف متکلّمان که غالباً آن را در مقام اثبات طرح میکنند)؛ یعنی عصمت از ویژگیهای نفس پیامبران است. بنابراین برهان حکما سطح برتری از عصمت را نسبت به دلیل متکلمان ثابت میکند. از این رهگذر، وقتی نفس به مرحله «عقل مستفاد» و «بالفعل» نائل آمد، همه علوم و حقایق و ویژگیهای نبوّت را دارا میشود.۱
از دیدگاه او، «در این مرحله، قوه خیال و وهم، از درون چنین انسانی و نیز شیطان و نیروهای ابلیس از برون او ضعیف و ناتوانند و او از خطر اشتباه و سهو و نسیان و لغزشهای علمی و عملی محفوظ است».۲ وی در جای دیگر، درباره تعریف عصمت مینویسد:
عصمت، شهود خاصی است که انسان را از گناه بازمیدارد، لیکن اصل شهود، متعلق به عقل نظری بوده و پرهیز از گناه راجع به عقل عملی است، اگرچه منشأ عصمت عقل عملی، همان عقل نظری است. بنابراین عصمت علمی متوقف بر عصمت عملی نیست. ممکن نیست کسی در مقام عمل معصوم باشد، ولی در مقام علم این چنین نباشد؛ زیرا اگر حلال و حرام، پاک و ناپاک، زشت و زیبا را نداند در مقام عمل هم معصوم نیست. انبیا علیهم السّلام در جناح عقل نظری و عقل عملی معصوم بودند، یعنی هم درست میفهمیدند و هم فهمیدهها را درست پیاده میکردند. در حرم امن فهمشان نه جهل قصوری و تقصیری، و سهو و خطای در تطبیق راه پیدا میکرد و نه در حرم امن عقل عملی آنان خطا و عصیان نسیانی یا عمدی راه پیدا میکرد.۳