145
منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)

ظاهراً این تعریف بیشتر در منطق و فلسفه کاربرد دارد و بیشتر در میان قدما قبل از سهروردی رایج بوده است؛۱

۲.کیفیت نفسانی راسخ و مستحکم که در مقابل «حال» است.۲ این کیفیت نفسانی که با تکرار به سرحد ملکه رسیده، با مواظبت، قوی‏تر و راسخ‏تر می‏گردد.۳ به عبارت دیگر، این ملکه، مقول به تشکیک و دارای مراتب است. هر ملکه‏ای در ابتدا حال بوده؛ اما هر حالی تبدیل به ملکه نمی‏شود؛۴ یعنی هر کاری اگر تکرار شود به سرحد ملکه می‏رسد و در غیر این صورت، در حد حال باقی خواهد ماند و توانایی بر انجام آن به‏سرعت زائل خواهد شد. از دیدگاه ابن‎سینا انجام کارهای نیک با تکرار، نفس را آماده می‏سازند تا ملکه فاضله را از واهب‏الصور بپذیرد.۵

به نظر می‏رسد که بیشترین کاربرد تعریف دوم، در علم اخلاق است. طبق قرائن به دست آمده، ملکه موجود در تعریف عصمت از دیدگاه فلاسفه همین معنا از واژه ملکه است. تعریف دوم به حسب اصطلاح منطقی از مشهورات و آرای محموده است.۶ به طور خلاصه، قطعاً مقصود از ملکه در تعریف حکما برای عصمت، «قدرت انجام کاری مانند دیدن» نیست. بحث اصلی درباره این واژه در دو نقطه است:

1.. السهروردی، المشارع و المطارحات، ص۳۱۷.

2.. الرازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۳۱۹.

3.. دغیم، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدین الرازی، ص۷۶۶.

4.. ابن‎سینا، التعلیقات، ص۳۷؛ ر.ک: میرداماد، مصنفات میر داماد، ص۹۵.

5.. ر.ک: الحلی، الجوهر النضید، ص۲۳۴.


منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
144

لازم است تبیین‏های فیلسوفان درباره عصمت و منشأ آن، در پرتو این مبنای اساسی آنان فهم و تفسیر شود. به این ترتیب، فیلسوف اگر بخواهد به مبانی خویش وفادار بماند باید معصوم را در افعال خویش مجبور بداند و همه افعال وی را مستند به خدای سبحان تفسیر کند. البته اگر فیلسوفی همه یا برخی از مبانی فوق را نپذیرد یا خود را به لوازم آن ملتزم نبیند و یا درباره عصمت، این مبانی را جاری نداند و یا خود را در چنین مواری تابع آیات و روایات و نظریه امر بین الامرین (طبق تفسیر خود اهل‎البیت علیهم السّلام) بداند، در این صورت می‏تواند از سهیم بودن معصوم در فرایند حصول عصمت سخن بگوید.

فعل معصوم

تصریح به اینکه عصمت، حاصل فعل معصوم است و عامل دیگر در آن دخیل نیست، در عبارت هیچ‏یک از فلاسفه به چشم نمی‏خورد. با این حال، محور تعریف عصمت در نزد بسیاری از فلاسفه، «ملکه»۱ است. این تعریف دست‏کم در نگاه اولیه، این احتمال را در ذهن زنده می‏کند که ممکن است عصمت از دیدگاه فلاسفه ناشی از خود معصوم باشد (نه همراه مدد الهی). با توجه به محور بودن ملکه در تعریف عصمت از دیدگاه بیشتر فیلسوفان، قبل از ارائه تعریف آنان، بهتر است توضیح کوتاهی درباره معانی ملکه از دیدگاه آنان آورده شود تا مقصود آنان از این اصطلاح آشکارتر گردد. ملکه در متون فلسفی، دست‏کم دو کاربرد دارد:

۱. قدرت بر انجام کارکه در مقابل عدم ملکه است، مانند قدرت بر دیدن.۲

1.. ر.ک: طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ الجرجانی، کتاب التعریفات، ص۶۵ و مجمع البحوث الاسلامیة، شرح المصطلحات الفلسفیة، ص۲۱۲.

2.. السهروردی، المشارع و المطارحات، ص۳۱۷؛ غفاری، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص۳۳۶؛ و ر.ک: الرازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۹۹. برای دیدن اشکال(( این تعریف از ملکه ر.ک: تحلیل ابن‎سینا و بهمنیار: ابن سینا، الحدود، ص۲۳۶ و بهمنیار، التحصیل، ص۲۶۰ و برای توضیح بیشتر درباره معنای «ملکه و عدم» ر.ک: الحلی، الجوهر النضید، ص۳۳ و ۳۴.

  • نام منبع :
    منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 817
صفحه از 258
پرینت  ارسال به