نمیپذیرد، بلکه برای تشکیل این گروهها باید از واژگان کلیدی کمک گرفت و سپس این گروهها را توسط واژه کانونی به یکدیگر مرتبط ساخت. واژه کانونی کلمه خاصی است که یک حوزه تصوری را محدود و معین میکند و میدان معناشناسی مستقل را تشکیل میدهد.۱ در معناشناسی به چنین گروههای متنوع واژگانیای «حوزههای معنایی» گفته میشود.۲ عمده کار معناشناسی میدانهای معنایی در کاربست قرآنی تحلیل و بررسی ارتباط بین واژگان قرآنی و حوزههای معنایی است.۳
فرجام فهم معنا
پدیده فهم، آغاز و انجامی دارد؛ از یک نقطه آغازین شکوفا میشود و در نقطه پایانی ثمربخشی مینماید. در معناشناسی، طبق قواعد خاص و تحلیل نسبتها و روابط بین واژگان، فرایند فهم متن تا پاسخگویی به پرسشهای موجود پیش میرود. چنین نیست که فهم با پیشفرضهای مفسر شکل بگیرد و پدیده فهم نیز صحیح باشد. بهعلاوه فرایند فهم، فرجام دارد. دستکم تا وقتی پرسش جدیدی پیش نیامده، فرجام فهم متن مشخص است. چنین نیست که پرونده فهم متن باز باشد و هر مفسری آنچه را با پیشفرضهای خویش فهم کرد به تفسیر متن بیفزاید و آن فهم را صحیح بنگارد. هر چقدر تحلیل معنا بیشتر میشود، معنای مستفاد از متن نیز کاملتر میگردد؛ تا جایی که از طریق بررسی و تحلیل واژگان و ارتباط بین آنها به جهانبینی متن درباره موضوعی پی برده میشود. زمانی که جهانبینی صاحب متن حاصل شد، آنجا نقطه پایان فهم از متن است.