میشود. ازآنجاکه در این جریان معناشناسی نگاهی کلنگر وجود دارد، رسیدن به جهانبینی صاحب متن در این جریان معناشناسی ممکن است.
معناشناسی زایشی
راس، لیکاف و مککاولی در اواخر دهه ۱۹۶۰ نخستین افرادی بودند که نظریه معناشناسی زایشی را مطرح کردند. در معناشناسی زایشی با مراجعه به کتب لغت اطلاعات و مؤلفههای مربوط به واژه به دست میآید و سپس با کمک فرمولهای ریاضی نسبت این واژه با واژگان دیگر موجود در عبارت بررسی میگردد. از این رهگذر معناشناسی زایشی را متأثر از معناشناسی ساختگرا میدانند.۱ در این رویکرد معناشناسی، معنا را در دو سطح از زبان باید پیگیری کرد: سطح روساخت و سطح زیرساخت که سطح اول از روبنای زبان و سطح دوم از زیربنای زبان و ژرف ساخت آن کشف میگردد. ازآنجاکه در این رویکردِ معناشناسی معنا فطری است، بخش ژرفساخت زبان نیز فطری مطرح میگردد. برای رسیدن به ژرف ساخت زبان باید روساخت زبان به صورت فرمولهای ریاضی تدوین شود و با تحلیل و بررسی روساخت، بهتدریج به ژرفساخت نائل آمد. در معناشناسی زایشی از طریق تحلیل روانشناختی معنا و با توجه به بازنمودهای صوری معنا، معنا کشف میشود.۲ در معناشناسی زایشی، مهمترین هدف معناشناس توصیف دستور همگانی است. ازآنجاکه این دستور دانشی ذاتی است، برای همه انسانها به طور مشترک مطرح میباشد و کشف و تبیین این مشترکات هدف اصلی معناشناس را شکل میدهد. در این رویکرد معناشناسی، ذهن و