است که واژه در آن سیستم تعریف شده است. در معناشناسی ساختارگرا تنها واژه مورد اهتمام نیست؛ بلکه آنچه از جایگاه ویژهای برخوردار است، رابطه یک واژه با دیگر واژگان متن است. اینکه این واژه چه ریشهای دارد و در گذر زمان چه تحولات و تطورات معنایی را پیموده، مورد توجه نیست؛ بلکه به این توجه میشود که این واژه در این متن خاص چه جایگاه معنایی دارد، و این جایگاه معنایی با دیگر واژگان موجود در متن و تحلیل ارتباط موجود بین آنها روشن میشود.
در تبیین ساختارگرایی، بازی شطرنج مثال مناسبی است تا این نحله معناشناسی را توضیح دهد. مهرههای شطرنج بیرون بازی و بدون توجه به بازی شطرنج جایگاه معنایی خاصی نیستند. حتی کاربرد آنها درون صفحه و بیرون صفحه یکسان نیست. آنگاه که درون صفحه بازی تعریف شوند، معنا و کاربردی ویژه دارند و آنگاه که بیرون این صفحه دیده شوند آن معنا و کاربرد را نخواهند داشت. مهرهای خاص در صفحه شطرنج دارای محدودیتهای حرکتی و حتی دارای قابلیتها و استعدادهای ویژه است و توانمندیهای خاصی را تجربه میکند؛ اما همین مهره در بیرون صفحه نه محدویت در حرکت دارد و نه استعداد و توانمندی اثرگذاری خاص. این جریان معناشناسی به تاریخی بودن معنا توجه ندارد، بلکه در این نحله به متن و ارتباطی که واژگان در این سیستم با یکدیگر دارند اهتمام خاص داده میشود.
معناشناسی میدانهای معنایی یکی از جریانات مطرح در این نحله معناشناسی است. در این روش، مفاهیم مرتبط با هم در یک حوزه معنایی قرار میگیرند که واژگان به عنوان نمود این مفاهیم در میدان معنایی قرار دارند و سپس با تحلیل و بررسی روابط بین این واژگان در جهت کشف مفهوم واژگان و عبارت تلاش