سمت و سوی خیر را اختیار نماید. ۱
به عبارتی ایجاد جهانی که مخلوقاتش در عین داشتن اختیار همواره راه صواب و خیر را برگزینند، فعلی ممکن است و خداوند بر هر فعل ممکنی قادر است. پس خداوند باید بتواند چنین جهانی را بیافریند که موجودات درحالیکه قدرت بر فعل شر دارند، اما جانب شر را وانهند و خیر را اختیار کنند. مکی میپرسد: «چرا خداوند نتواند آدمیان را چنان بیافریند که همواره مختارانه جانب خیر را برگزینند؟».۲
جان هیک این ایراد را قوی دانسته، در پاسخ میگوید:
اینکه میگویید انسان با اختیار کار میکند، این اختیار به چه معناست؟ اگر به این معنا باشد که انسان مختار اعمالی انجام میدهد که از خارج بر او تحمیل میشوند، این با اختیار انسان سازگاری ندارد؛ اما اگر منظور این باشد که انسان با طبیعت انسانی خلق شده و این انسان با همین طبیعت خود اگر در شرایطی خاص قرار گیرد انتخاب خیر مینماید، نوعی تناقضگویی است. تناقض بین آزادی انسان و انتخاب خیر در آن شرایط خاص، به عبارتی یک اجبار درونی میباشد. این مخلوق در واقع مکرَه و مجبور است نه آزاد.۳
زمانی که خداوند حکیم انسان را آفرید، اختیار را از خصوصیات لاینفک و از لوازم ذاتی او قرار داد. اختیار از مشخصههای انسان است و معنا ندارد گفته شود خداوند میتوانست انسانی بیافریند که هر چه خالقش اراده نمود او نیز انجام میدهد. خلق انسان بدون اختیار، یعنی خلق نشدن انسان. به گفته جان