کمالات مرتبه عالی را ندارند، اما اینگونه هم نیستند که شر تلقی گردند. در باب شرور اخلاقی نیز شر وجود ندارد. آنچه هست نتیجه نافرمانی و عصیان بندگان است که به دلیل بهرهمندی از اختیار، آن را محقق میسازند. آگوستین در باب فرشتگان نیز معتقد است برخی فرشتگان از خیر مطلق رویگردان شده، از فرمان الهی سرپیچی کردهاند و سپس در اغوای نسل نخستین بشر همت گماردهاند. از آنجا مسئله هبوط آدم پدیدار شد؛ یعنی از زمانی که انسان راه به خطا رفت، موجب پیدایش سیل و زلزله و... شد؛ لذا شر طبیعی با این نگاه کفاره و بازتاب گمراهی بشر است.۱
هگل، فیلسوف معروف آلمانی قرن نوزدهم، نزاع و شر را امور منفی و ناشی از خیال انسانی نمیداند. او معتقد است نزاع و شر امور کاملاً واقعیاند و در نگاه حکیمانه، این دو، پلههای رسیدن به خیر و تکامل هستند. تنازع، قانون پیشرفت است؛ پس چگونه میتواند حالت ایستا و توقف داشته باشد؟ صفات و سجایا در معرکه هرج و مرج و اغتشاش عالم، تکمیل و تکوین میگردند و شخص فقط از راه رنج و مسؤلیت و اضطرار به اوج سعادت خود میرسد. رنج نیز امری معقول، و یکی از علائم حیات و محرک اصلاح است.۲
مکی در باب رابطه اختیار انسان و شر، این اشکال را مطرح میکند:
مگر نه اینکه انسان اختیار دارد؛ انسان بهندرت یا مکرر از روی اختیار طرف خیر را گرفته و شر را وامینهد. وقتی این امکان وجود داشته باشد که موجودی مختار خلق شود، در عین اختیار در برخی موارد طرف خیر را برگزیند پس امتناع منطقی ندارد که موجودی مختار خلق شده همیشه